با اصرار مادر، مجبور شد بگوید که پول را برای یکی از مجروحین می خواسته که نیازمند بوده است. بعد این ماجرا می شنیدم که می گفت: «خدایا مرا ببخش! خدایا! شرمنده ام که به زبان آوردم»
با اصرار مادر، مجبور شد بگوید که پول را برای یکی از مجروحین می خواسته که نیازمند بوده است. بعد این ماجرا می شنیدم که می گفت: «خدایا مرا ببخش! خدایا! شرمنده ام که به زبان آوردم»