برشی از سخنرانی حجت الاسلام راجی مدیر اندیشکده راهبردی سعداء به مناسبت هفته دفاع مقدس
تاريخ انتشار مطلب
-
-
-
۱۳۹۶-۰۳-۳۱
آرامش
زمین زیر گلوله های توپ میلرزید. رو به روی ردیف تانکهای عراقی، گوشهی خاکریز با چند تا بسیجی نشست دعای توسل خواند و همه آرام شدند.[۱] [۱]. یادگاران، جلد چهار، کتاب حسن باقری، ص ۵۱ .
-
۱۳۹۶-۰۳-۳۰
امروز پدر میشی
در خاطرهای از شهید بزرگوار حسن باقری، نقل شده است که: ایشان باید میرفت تهران. فرماندهها جلسه داشتند. خانمش را بردند بیمارستان. هرچه گفتم بمان، امروز پدر میشی، شاید تو را خواستند. گفت: خدایی که بچه داده، خودش هم کاراش رو انجام می ده.[۱] [۱] . یادگاران، جلد چهار، کتاب حسن باقری، ص ۹۰ .
-
-
۱۳۹۶-۰۳-۰۹
دنبال واکس برای کفش هایم هستم!
عملیات رمضان تازه تمام شده بود. همه خسته بودند. حسن وسایلش را میگشت؛ دنبال چیزی بود. گفتم: چی میخوایی؟...
-
۱۳۹۶-۰۳-۰۸
نوکر بسیجی ها
وقتی دیدند این طرف و آن طرف سرک می کشد و جویای احوال بسیجیان می شود ، گفتند تو چه کاره ای ؟ گفت :«نوکر بسیجی ها».
-
۱۳۹۶-۰۳-۰۷
اول اخلاص ، دوم تلاش
نگاهی به آسمان کرد و گفت« علی ! حیفه تا موقعی که جنگه شهید نشیم. باید یه کاری بکنیم.» گفتم «مثلا چی کار کنیم؟»