آیت‌الله ابراهیم امینی می‌گوید: پس از درگذشت آیت‌الله بروجردی ره همه فقها و علمای بزرگ قم جلسه استفتا داشتند؛ ولی حضرت امام چنین جلسه‌ای نداشت. می‌دانستم كه ایشان قبول نمی‌کنند. یك روز خدمت ایشان رسیدم و گفتم: اگر اجازه بدهید عده‌ای از فقها و فضلا را دعوت كنم تا بعضی از شب‌ها به منزل شما بیایند و مسائل مشكل فقهی را با آنان در میان بگذارید تا بحث كنند و ورزیده شوند. البته منظور من همان جلسه استفتا بود؛ اما اسمش را نبردم تا مبادا امام قبول نكنند. پس از پایان یافتن حرفم، امام نگاهی به من كردند و فرمودند:

 «آقای امینی! از شما چنین انتظاری نداشتم! منتظر بودم كه به من بگویی: تو دیگر پیر شده‌ای و مرگت نزدیك شده، به فكر خدا و معاد باش و خودت را اصلاح كن و با نفس اماره‌ات مبارزه كن!»[1]

[1] پرتوی از خورشید، حسین رودسری، ص 24

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید