بسم الله الرحمن الرحیم
«السلام علیک یابن رسول الله»
سلام بر شمایی که فرزند رسول خدا هستید.
یه سئوالی که ممکن است برای بعضی افراد پیش بیاید این است که: ما چرا به ائمه معصومین، فرزندان رسول خدا می گوییم؟ در صورتی که طبق قاعده عرب فرزند، از جانب پدر به پدربزرگ می رسد نه از جانب مادر.
پاسخ: بعضی اوقات در زمان ائمه هم این سوال را مطرح می کردند.
مثل اینکه روزی هارون الرشید (خلیفه عباسی) به امام کاظم علیه السلام گفت: چرا اجازه می دهید مردم شما را به پیغمبر صلی الله علیه و آله نسبت بدهند و به شما بگویند فرزندان پیغمبر. با اینکه فرزندان علی علیه السلام هستید، نه فرزندان پیغمبر؟ البته مسلم است شخص را به پدرش نسبت می دهند و مادر به منزله ظرف است و نسل را پدر تولید می کند نه مادر. امام کاظم علیه السلام در پاسخ فرمود: خلیفه! اگر پیامبر صلی الله علیه و آله زنده شود و دختر تو را خواستگاری کند، به او می دهی؟ گفت: سبحان الله! چرا ندهم؟ البته که می دهم و بدینوسیله بر عرب و عجم افتخار می کنم. امام علیه السلام فرمود: اما پیغمبر هرگز از دختر من خواستگاری نمی کند و من نیز دخترم را به او تجویز نمی کنم.هارون گفت: چرا؟ امام کاظم علیه السلام فرمود: چون پیامبر (صلی الله علیه و آله) پدر بزرگ دختر من است من پسر پیامبر محسوب می شوم.
در کتاب شریف روضه کافی به کتاب احتجاج از اباجارود (از افرادی که با امام باقر(علیه السلام) مراوده داشت) به استدلال دیگری نیز از ائمه بزرگوار معصومین(علیه السلام) اشاره شده است.
یک روز اباجارود به نزد امام باقر (علیه السلام) می آید. امام از او می پرسد: نظر مخالفین ما در رابطه با امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) چیست؟ اباجارود گفت: آنها امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) را فرزندان پیامبر نمی دانند. امام باقر(علیه السلام) فرمودند: تو به آنها چه می گویی؟ گفت: من با آیه 84 و 85 سوره مبارکه انعام جوابشان را می دهم. که خداوند فرمود: «وَ مِنْ ذُرِّیتِهِ داوُدَ وَ سُلَیمانَ وَ أَیوبَ وَ یوسُفَ وَ مُوسی وَ هارُونَ… وَ زَکَرِیا وَ یحْیی وَ عیسی» حضرت عیسی (علیه السلام) که از جانب پدر به آنها ملحق نمی شد؛ بلکه از جانب مادر ملحق می شد.
امام پرسیدند: آنها چه می گویند؟ گفت: آنها می گویند این حرف شما درست است، ولی حضرت عیسی(علیه السلام) پدر نداشت به همین دلیل به مادر ملحق می کنند. امام(علیه السلام) فرمودند: تو چه جوابی می دهی؟ گفت: من آیه مباهله را برایشان می خوانم. «… نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ…». یعنی ما فرزندان خود را می آوریم شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را فرا می خوانیم، شما هم زنان خود را، ما جان و نفس خود را دعوت می کنیم، شما هم از جان و نفوس خود…. که پیامبر(صلی الله علیه وآله) به عنوان فرزندان امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) آوردند.
امام باقر(علیه السلام) می فرمایند: خب مخالفین ما چه می گویند؟ اباجارود گفت: مخالفین قبول نمی کنند. می گویند در اینجا به عنوان فرزندِ واقعی نبوده و در جایگاه فرزند استفاده شده است. امام(علیه السلام) می فرمایند: تو چه جوابی می دهی؟ اباجارود گفت: دیگر من چیزی نمی توانم بگویم.
امام باقر(علیه السلام) می فرمایند: ببین من چه جوابی می دهم. جوابی می دهم که به جز کافر کسی نتواند آن را رد کند. امام آیه 23 سوره مبارکه نساء را می خوانند. «حُرِّمَتْ عَلَیکُمْ أُمَّهاتُکُمْ وَ بَناتُکُمْ وَ أَخَواتُکُمْ وَ…» حرام شده است بر شما ازدواج با مادرانتان، و دختران، و خواهران، تا می رسد به اینجا که « وَ حَلائِلُ أَبْنائِکُمُ الَّذینَ مِنْ أَصْلابِکُمْ…» و حرام است ازدواج با همسران پسرانتان، آن پسرانی که از نسل شما هستند….
حالا از آنها بپرس آیا پیامبر(صلی الله علیه وآله) می توانست با همسران امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) ازدواج کند؟ قطعا می گویند نمی توانست. طبق آیه «الَّذینَ مِنْ أَصْلابِکُمْ» آنها از صلب پیامبر(صلی الله علیه وآله) بودند بنابراین فرزند پیامبر می شوند.
بنابراین تمام سادات، فرزندان پیامبر(صلی الله علیه وآله) هستند چه از جانب پدر و چه از جانب پدر. همانطور که امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) از جانب مادر به پیامبر ملحق می شوند. تمام افرادی که مادرشان، مادر بزرگشان یا مادر مادربزرگشان هم سید هستند از لحاظ احترامی هیچ فرقی با سادات از جانب پدر نمی کنند. همانطور که ما باید جلوی پای کسانی که پدرشان سید است بلند شویم، جلو پای کسانی که مادرشان هم سید هستند باید بلند شویم. طبق نص صریح قرآن. از لحاظ اخلاقی هیچ فرقی نمی کنند.
تنها جایی که تفاوت وجود دارد در زمینه فقهی است؛ که سهم سادات به آنها نمی رسد، عمامه مشکی و شال سبز هم نمی توانند استفاده کنند. یعنی کسی که از جانب مادر سید است در مسائل فقهی حکم عام پیدا می کند و تنها کسانی که از جانب پدر سید هستند حکم سید را دارند.
ارتباط بین امامت و نبوت و توحید
نکته بعدی این است که: در این عبارت ارتباط بین ائمه معصومین و پیامبر (علیهم السلام) و خداوند متعال بیان می شود، که یعنی وقتی ما به یک امام می گوییم «یا ابن رسول الله» هم امامت را گفته ایم، هم رسالت را گفته ایم و هم توحید را. می بینید که در ادعیه ما و همچنین صدا زدن ائمه از جانب اصحاب «یا ابن رسول الله» زیاد عنوان شده است، زیرا باید به تمام مردم ثابت کنند ایشان فرزند رسول خدا است. امام سجاد(علیه السلام) هم وقتی در دربار یزید شروع به صحبت می کنند چندین بار خودشان را فرزند رسول خدا معرفی می کنند، چون باید به مردم بگویند ما فرزندان پیامبر هستیم.
در مجلس یزید هم زمانی که آن آخوند درباری – که از یزید پول گرفته بود – به منبر رفت و به امام علی(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) و اهل بیت(علیه السلام) دشنام داد، امام سجاد(علیه السلام) شروع به صحبت نمودند، تمام تار و پود حکومت یزید را به هم ریختند. استناد ها و استدلال های بسیار محکمی آوردند. مثلا روایتی از پیامبر(صلی الله علیه وآله) بیان فرمودند که همه این روایت را از پیامبر شنیده بودند، این را در ابتدا امام باقر(علیه السلام) که در آن موقع پنج سال داشتند مطرح می کنند: «هیچ کس فرزندان مرا نمی کشد مگر اینکه زنازاده باشد». امام سجاد(علیه السلام) هم همین روایت را ادامه دادند که دیگر یزید درمانده شد. یزید گفت: من نمی خواستم شما را بکشم، عبیدالله گفت این کار را بکنیم خدا او را لعنت کند!
استدلال ها که بالا گرفت، یزید به مؤذن گفت: اذان بگو. امام سجاد(علیه السلام) دیگر صحبت نکردند. تا اذان به اسم پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) رسید امام سجاد(علیه السلام) فرمودند: آیا این پیامبری که نامش را در اذان گفتند جد من است یا تو؟ باز همه چیز به هم ریخت و یزید دوباره درمانده شد.
«إِنِّی تَارِكٌ فِیكُمُ الثَّقَلَینِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیتِی» این دو همیشه باید با هم بمانند.
پیامبر بدون امام معصوم، پیامبری است که هر جور بخواهیم می توانیم او را تفسیر کنیم. که نتیجه اش را می بینید: اسلام سعودی یا اسلام ترکیه ای. اسلامی که هر کس هر جور دلش بخواهد می تواند تفسیرش کند اما امام معصوم حاضر و حال را کسی نمی تواند تفسیر کند.
این ارتباط بین امام معصوم(علیه السلام) و پیامبر(صلی الله علیه وآله) وجدان ها را بیدار می کند.
هنگام ورود کاروان اسرا، یكی از بزرگان یهود كه در قصر یزید حضور داشت شاهد این اتفاق بود. از یزید پرسید: این جوان كیست؟ یزید گفت: علی بن الحسین است. پرسید: حسین كیست؟ یزید گفت: فرزند علی بن ابی طالب است. پرسید: مادر او كیست؟ یزید گفت: حسین فرزند فاطمه است که دختر پیامبر بود. یهودی گفت: سبحان الله! این فرزند دختر پیامبر شماست كه او را كشته اید؟! شما چه جانشین بدی برای رسول خدا بودید! به خدا سوگند اگر پیامبر ما، موسی بن عمران در میان ما فرزندی می گذاشت، ما گمان می كردیم كه او را تا سرحدّ پرستش باید احترام كنیم، و شما دیروز پیامبرتان از دنیا رفت و امروز بر فرزند او شوریده و او را از دم شمشیر گذراندید؟ وای بر شما و امّت شما.
داستان دیگری شبیه به همین را سید بن طاووس در لهوف مطرح می کند که ظاهرا یزید به فردی (که او مسیحی بوده) می گوید: ساکت شو این چیزها به تو ربطی ندارد. فرد مسیحی می گوید: نه! من مسلمان شدم و پیرو همین دین هستم، و جریان خواب شب قبل خود را می گوید که در خواب پیامبر شما را دیدم و به من وعده بهشت دادند و … ادامه جریانی که مطرح شده است.
ما باید اذهان را متوجه پیامبر مکرم اسلام کنیم.
«السلام علیک یا اباعبدالله» ابتدا به بندگی خدا اشاره می شود و بعد «السلام علیک یا ابن رسول الله» و بعد به فرزند رسول خدا بودن. در بعضی متون بعد از عبارت السلام علیک یا ابن امیرالمومنین دارد، در برخی متون این فراز نیز آمده است که: السلام علیک یا خیره الله و ابن خیرته یعنی سلام بر تو که برگزیده خدا و پسر برگزیده خدایی، در کتاب مصباح المتهجد این فراز نیامده است. هم ائمه برگزیده خدا بودند، هم امیرالمومنین و هم پیامبر(صلی الله علیه وآله)؛ در جریانِ عالم زر آنها برگزیده خدا انتخاب می شوند.
بدون دیدگاه