قرآن و روایات به ما می­گویند:

– به چه گروه­ هایی رأی بدهید و به چه گروه‌­هایی رأی ندهید؟

– چه کسانی می­ توانند برای شیعیان زمامدار باشند، چه کسانی نمی­ توانند زمامدار باشند؟

الف) معیار کاندیدای اصلح در عرصه معنوی و اخلاقی

1. تقوا

اگر شخصی تقوا نداشته باشد، هر چقدر هم تخصص داشته باشد فایده ندارد. تقوا یعنی اینکه انسان از خدا بترسد.

حضرت علی(علیه السلام) در نامه بیستم نهج البلاغه خطاب به زیاد ابن ابیه می­ فرمایند: «همانا به راستی به خدا سوگند می­خورم اگر به من گزارش کنند که در اموال عمومی­ خیانت کردی، کم یا زیاد، چنان بر تو سخت گیرم که کم بهره شده، و در هزینه عیال، درمانده و خوار و سرگردان شوی»[1].

کسی که تقوا داشت اختلاس نمی­ کند، از رانت استفاده نمی­ کند و حقوق نجومی ­نمی­ گیرد؛ حتی اگر قانونی باشد، می­ داند خداوند از چنین چیزهایی راضی نیست. ممکن است یک چیز قانونی باشد، اما شرعی نباشد.

اینکه بعضی از افرادی که حقوق­ های نجومی ­گرفته اند می­ گویند ما قانونی گرفته­ ایم؛

قانونی است، اما شرعی که نیست. ممکن است یک خلأ قانونی وجود داشته باشد و کار، قانونی شود. بله؛ کار شما از نظر بین المللی کار پسندیده­ ای است چون سیستم دنیا این است. در هر جای دنیا نگاه می­کنید، فاصله حقوقی بین رئیس و مرئوس صدها برابر است. بقای نظام سرمایه­ داری بر چنین چیزی است. می­ گویند اگر شخصی بخواهد یک درجه ارتقا پیدا کند باید انگیزه­ ای داشته باشد. این انگیزه، انگیزه مالی می­ شود. برای همین حقوق رئیس جمهور آمریکا به اندازه حقوق صد یا دویست سال رئیس جمهور ما است. اما کارگرشان ده برابر پایین­ تر از کارگر ماست. این در دنیا مرسوم است اما شرعی نیست. کسی که تقوا داشته باشد هیچ وقت در این وادی­ ها قرار نمی­گیرد.

خداوند در قرآن می­ فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ»؛ ای کسانی که ایمان آورده­ اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید.

تقوا در بیان آیت­ الله مجتهدی

آیت‌الله مجتهدی می‌فرمودند: «تقوا یعنی این؛ که اگر یک روز آمدند به ما گفتند ما مخفیانه یک هفته از زندگی شما فیلم برداری کرده­ ایم. اجازه می­ دهید ما این فیلم را در تلویزیون پخش کنیم؟ بگوییم اشکال ندارد ما چیز مخفی نداریم. کاری نکرده­ ایم که بخواهیم از مردم خجالت بکشیم».

تقوا یعنی انسان کار را طوری انجام دهد که از خدا و مردم خجالت نکشد.

مقام معظم رهبری(مد ظله‌العالی) می­ فرمایند: «انتخاب یک انسان شایسته‌ی وارسته با عزم مومن انقلابی با همت جهادی»[2]؛ ایشان –درباره اینکه به چه کسی رأی بدهیم- اینطور بیان می­ کنند؛ یعنی انسان با تقوا.

کسی که تقوا داشت مقامات دنیوی را خیلی بزرگ نمی­ داند. نمی­ گوید من که به فلان مسئولیت رسیده­ ام، دیگر هیچ کس بهتر از من نیست.

چطور تقوا را بدست بیاوریم؟ با خودسازی.

وقتی انسان مسئول شد باید شب به شب به اعمال خودش رسیدگی کند.

«حَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا»[3]؛ به اعمالتان رسیدگی کنید قبل از اینکه به اعمال شما رسیدگی کنند.

انسان خودش شب به شب باید به اعمالش رسیدگی کند، ببیند کجاها کم کاری کرده است. روز بعد دیگر در آن موارد کم­ کاری نکند.

گاهی وقت­ ها انسان در محاسبات و مراقباتش به یک نتایجی می­ رسد؛ به این نتیجه می­ رسد که بهتر از او هم هست. دین چه می­ گوید؟ دین می ­گوید همانجا استعفا بده.

اگر دیدی بهتر از تو هست و آن شخص می­ تواند بیاید این مسئولیت را بگیرد، باید کنار بروی و آن شخص بیاید.

مثلا کسی که می­ آید کاندیدای ریاست جمهوری یا مجلس می­شود باید بین خودش و خدا چنین چیزی را داشته باشد؛ یعنی به این برسد که بهتر از من در این زمینه کسی نیست. باید اینطور احساس تکلیف کند. وگرنه، کاندیدا شدن به این نیست که بگوید: ما شرایطش را داریم؛ مدرک تحصیلی و شرط سنی­ اش را داریم، پس ما هم برویم کاندیدا شویم! نه اینطور نیست.

امام صادق (علیه السلام): «مَلْعُونٌ مَنْ تَرَأَّسَ مَلْعُونٌ مَنْ هَمَّ بِهَا مَلْعُونٌ مَنْ حَدَّثَ بِهَا نَفْسَهُ»[4]؛ ملعون است کسی که دنبال ریاست باشد؛ ملعون است کسی که هم و غمش ریاست طلبی باشد؛ ملعون است کسی که در ذهنش ریاست بچرخد.

این برای چه کسی است؟ برای کسی که می­ داند بهتر از او هست.

شما می ­بینید در بین علما افراد بسیاری هستند که حقیقتا از لحاظ سواد و علم، در حد مرجعیت ­اند، اما هیچ وقت خودشان این مسأله را قبول نمی­ کنند. هر چه به آنها می­ گویند شما در حد مرجعیت­ اید و ما می­ دانیم از بعضی مراجع بالاتر هستید، چرا قبول نمی­ کنید؟ می­ گویند: نه، بهتر از ما هستند. جمله­ ای که حضرت آقا نیز فرمودند؛ فرمودند: بقیه مراجع هستند، چرا ما قبول کنیم؟

2. اخلاق

 شخصی که یک مسئولیتی خصوصا مسئولیت دولتی می­ گیرد باید اخلاق درستی داشته باشد.

حضرت علی(علیه‌السلام) وقتي عبدالله بن عباس را به فرمانداري بصره منصوب نمودند در نامه 76 خطاب به ايشان مي­ فرمايند: «با مردم، به هنگام ديدار و در مجالس رسمي و در مقام داوري، گشاده رو باش و از خشم بپرهيز، كه سبك مغزي، به تحريك شيطان است».

یعنی کسی که اخلاقش خوب نبود سبک مغز می­ شود. یک مسئول باید اخلاق خوبی داشته باشد. اخلاق خوب یعنی اینکه نگاه پدرانه داشته باشد. یعنی این شخصی که رأی آورده، همه‌ی مردم را مثل فرزندان و خانواده خودش ببیند. به دنبال انتقام گیری نرود. بالاخره در هر انتخاباتی بخشی به آن شخص رأی نداده اند، قرار نیست بیاید از فلان گروه و حزب انتقام بگیرد. او باید کار خودش را انجام دهد.

مصداق اخلاق این هست که سر مردم منت نگذارد.

مقام معظم رهبری یک بار فرمودند: «ما نوکر مردمیم، افتخار ما به این است. آبروی ما به این است. اسلام این را برای ما معین کرده، ما حقی به گردن مردم نداریم. این مردم هستند که به گردن ما حق دارند».

این می­ شود نگاه دینی. یعنی کسی که مسئول شد قرار نیست از بقیه برتر شود؛ باید خادم بقیه شود.

دنبال اغتشاش و درگیری و جناحی کردن جامعه نباشد. این می­ شود نمونه‌ی اخلاق. از هر چیزی که مصداق بداخلاقی هاست دوری کند. یعنی یک مسئول به جای اینکه به دنبال دعواهای سیاسی و … باشد باید کار مردم را انجام بدهد. این که هر جایی یک انتقاد کردند، منِ مسئول آنجا بروم و جواب بدهم و تیم تشکیل بدهم و… ؛ با این چیزها که نمی­ شود کار مردم را راه انداخت.

بالاخره هر کسی مسئول شود عده­ ای مخالف دارد. هر چه مؤمن­ تر مخالفش بیشتر. چون مخالفان مؤمنین، سرمایه دارانند؛ بالتبع قدرتشان بیشتر است. این که انسان وقتش را بگذارد روی جواب دادن به اینگونه مسائل… فرصتی نمی­ ماند. حالا بگذارید بعد از مسئولیت به انتقادات جواب هم می ­دهید. این هنر نیست که انسان در هر گوشه و کناری از او انتقاد شد، برود آنجا و مفصل جواب بدهد. حالا اگر چیزی گفته­ اند، بعد خودشان متوجه می­ شوند. دغدغه اصلی این هست که انسان باید کار مردم را انجام بدهد.

از دیگر مصادیق بی­ اخلاقی این هست که انسان برای رسیدن به قدرت، کار غیراخلاقی انجام بدهد. مثلا شخصی را تخریب کند، به شخصی توهین کند و یا از افرادی پول بگیرد.

3. اخلاص

 مسئول باید اخلاص داشته باشد. اخلاص یعنی اینکه کار را برای خدا انجام دهد نه برای دیگران.

حضرت علی(علیه السلام) می­ فرمایند: «اَفضَلُ المُلوكِ مَن حَسُنَ فِعلُهُ و نِيّتُهُ»[5]؛ برترین حاکمان کسانی هستند که کار و نیتشان درست­ تر باشد.

یعنی اگر به مردم خدمت می­ کند برای رضای خدا خدمت می­ کند نه برای مردم. وقتی کسی برای مردم کار کرد توقع پیدا می­ کند که مردم از او تشکر کنند و منت می گذارد.

خداوند در قرآن به پیامبر(صلی‌الله علیه و آله) می­ فرمایند: «وَلا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ»[6]؛ سر مردم منت نگذاری.

کار را برای خدا انجام دهیم. چرا خداوند در قرآن پیاپی بیان می­ کند «جهاد فی سبیل الله»؟ در خود جهاد، مفهموم فی سبیل الله وجود دارد. جهادی که برای رضای خدا نباشد که جهاد نمی­ شود. جهاد باید برای خدا باشد. پس چرا خداوند این قید را تاکید می­ کند؟ به خاطر اینکه دقت کنیم.

یک مسئول باید برای خدا کار کند به مردم خدمت کند؛ نه برای اینکه دیگران تعریف و تمجید کنند.

اگر انسان برای خدا کار کند آن موقع نه از رأی آوردن خوشحال می­ شود نه از رأی نیاوردن، ناراحت.

یکی از کسانی که در انتخاباتی، کاندیدا شده بود می­ گفت: اگر مردم به ما رأی دادند و فلان مسئولیت را گرفتیم، خدمت می­ کنیم؛ اگر هم رأی ندادند خدا پدر و مادرشان را بیامرزد.

این نگاه درست است. یعنی من وظیفه خودم دانستم و آمدم. حالا رأی نیاورده ­ام، چیزی نشده؛ هیچ اتفاقی نمی­ افتد. باری بود که از روی دوش ما برداشته شد. هر آمدنی را رفتنی و هر انتصابی را عزلی است.

پس خودش را به منابع قدرت وصل نمی­ کند؛ زیرا می­گوید: مهم نیست ما وظیفه مان را انجام می­ دهیم.

در یکی از دوره­ های انتخابات مجلس شورای اسلامی، دو کاندیدا به جلسات پرسش و پاسخ دعوت شدند. از یکی پرسیدند: شما چقدر پول برای تبلیغات دارید؟ گفت: فلان میلیون تومان. از دیگری هم پرسیدند. گفت: الآن در جیبم 500 تا تک تومانی دارم. هیچ پول دیگری هم ندارم. شخصی آنجا گفت: «شما بیخود آمده­ اید. کسی که در جیبش پول نباشد نباید کاندیدا شود!».

تفکر را ببینید! چه تفکر خطرناکی است. یعنی هرکس پول داشت باید بیاید، هرکس هم پول نداشت خودش را به پولدارها وصل کند.

اگر به پولدارها وصل شدیم، وقتی به مسئولیت رسیدیم، باید هوای چه کسی را داشته باشیم؟ هوای مستضعفین را داشته باشیم یا هوای پولدارها را؟ پولدارها ما را برای رسیدن به مقام کمک کردند، حالا هم باید هوای پولدارها را داشته باشیم.

این که حضرت آقا پیاپی می­ فرمایند «وام­دار نباشید» به همین دلیل است. آدم باید آزاده باشد. مردم دلشان خواست رأی می­ دهند نخواستند رأی نمی­ دهند. خداوند هست که قلوب مردم را به یک سمت می­ برد، نه پول.

امام(ره) چهار ایمان داشت

شهید مطهری بعد از سفر به پاریس و دیدار با امام(ره) می­ گویند: وقتی برگشتم، دوستانم پرسیدند امام را چطور دیدی؟ گفتم: چهار تا «آمَنَ» در امام دیدم؛ یعنی امام چهار تا ایمان داشت؛ «آمَنَ بِهَدفه»؛ به هدفش ایمان دارد، دنیا اگر جمع شود نمی­ تواند او را از هدفش منصرف کند. «آمَنَ بِسَبیلِه»؛ به راهی که انتخاب کرده ایمان دارد. «آمَنَ بقوله»؛ به سخنش ایمان داشت. می­ دانست حرفی که می­ زند درست است.

و بالاخره و بالاتر از همه، «آمَنَ بِربِّه»؛ به خدا ایمان داشت.

 کسی که این چهار تا «آمَن» را داشته باشد می­ تواند موفق شود. کار برای خدا بود، برای مردم نبود.

حس امام خمینی(ره) هنگام بازگشت به ایران

در زمان بازگشت امام خمینی (ره) علیه به ایران، وقتی ایشان در هواپیما بودند، خبرنگار خارجی از ایشان سؤال می­ پرسند: چه احساسی دارید از برگشت به ایران؟ امام خمینی فقط در یک کلمه فرمودند: هیچی!!!

هیچ احساسی ندارم یعنی من همه کارم را برای خدا انجام دادم. حالا اگر همه مردم آفرین بگویند، خب؛ بگویند نیافرین، خب؛ ما کارمان را انجام می ­دهیم.

متأسفانه ما امروز خیلی دنبال تشویق هستیم. اینکه چکار کنیم مردم خوششان بیاید؟ مثلا بعضی وقت­ها که باید یک قانونی بگذاریم ممکن است یک گروهی هم خوششان نیاید، ولی اسلام و دین موافق آن باشند؛ اگر ما به این نتیجه رسیدیم که باید این اتفاق بیفتد، با وجود اینکه بعضی وقت­ ها مردم موافقت نمی­ کنند، اما ما باید کارمان را انجام دهیم.

شیخ فضل الله نوری می­ دانست صلاح دین و مردم در فلان چیز است. مردم پایین­ دار ایستاده بودند و ایشان را جلوی مردم دار زدند. اما ایشان از موضعش پایین نیامد. گاهی مردم اشتباه می­ کنند. نمی­ شود بگوییم مردم همیشه کار درست انجام می­ دهند. «أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ»[7]؛ بیشتر مردم تعقل نمی­ کنند.

درست است در انتخابات هر کس رأی بیشتری بیاورد رئیس جمهور می ­شود ولی ممکن است گروهی اشتباه کنند. مگر در اول انقلاب به بنی صدر رأی ندادند؟ خب اشتباه کردند. در بعضی از دوران­ ها، بعضی رأی­ ها اشتباه بود. و انسان بعدا متوجه می­ شود. شاید در آن زمان بین خودش و خدا حجت دارد به ایشان رأی بدهد. بعد می­ فهمد اشتباه کرده است.

مسئول هم همین طور است. گاهی باید در لحظه تصمیمی­ بگیرد که بعضی از مردم و گروه­ ها خوششان نمی­ آید. اگر دغدغه اش فقط تعریف و تمجید باشد نمی­ تواند کار انجام دهد ولی کسی که اخلاص داشته باشد کار را برای خدا انجام می­ دهد و کار به تعریف مردم ندارد. نمونه این موضوع، شهید بهشتی است. چقدر بعد از شهادت ایشان کنار قبرشان می­ آمدند اشک می­ ریختند که آقا ما را ببخش. ما نمی­ دانستیم شما آدم خوبی بودید.

شهید بهشتی و شعار مرگ بر بهشتی!

شهید بهشتی در دادگستری نشسته بود. شعار مرگ بر بهشتی به گوششان می­ رسید. ایشان هیچ نمی ­گفت. با اینکه رئیس دادگستری بودند می­ توانستند دستور بدهند همه را دستبند بزنند. اما می­ گفتند مردم ­اند، بعدا متوجه می­ شوند.

ولی بعضی­ ها می­ بینید طرح دوفوریتی به مجلس می ­برند که هرکس صدایش را بلند کند، هرکس انتقاد کند، سریع با او برخورد کنند! دین این چیزها را قبول نمی­ کند.

گاهی وقت­ ها یک رئیس جمهور یا مسئول، یک طرحی را تصویب می­ کند که از محبوبیتش کم می­ شود ولی برای خدا این کار را انجام می­ دهد. این می­ شود اخلاص در عمل.

 

[1]. «وَ إِنِّي أُقْسِمُ بِاللَّهِ قَسَماً صَادِقاً لَئِنْ بَلَغَنِي أَنَّكَ خُنْتَ مِنْ فَيْ‏ءِ الْمُسْلِمِينَ شَيْئاً صَغِيراً أَوْ كَبِيراً لَأَشُدَّنَّ عَلَيْكَ شَدَّةً تَدَعُكَ قَلِيلَ الْوَفْرِ ثَقِيلَ اَلظَّهْرِ ضَئِيلَ الْأَمْرِ. وَ اَلسَّلاَمُ»؛ نهج البلاغه، نامه 20.

[2]. بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم‌، 25/02/1392.

[3]. بحارالأنوار، علامه مجلسی، جلد 67، ص 73.

[4]. اصول کافی، ج2، ص 298.

[5]. غرر الحکم، ص 340.

[6]. سوره مدثر، آیه 6.

[7]. سوره حجرات، آیه 4.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید