عفو و گذشت
یازدهمین مورد از اصول اجتماعی حاکم بر خانواده قرآنی عفو و گذشت است. در یک جامعه و در یک زندگی اگر عفو و گذشت نباشد، نمیتوان آن جامعه و زندگی را قرآنی نامید. خداوند در قرآن داستانها و آیات فراوانی در رابطه با عفو و گذشت مطرح کرده است. عفو و گذشت اصل زندگی است. خداوند در قرآن میفرماید: «وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیم»[۱]؛ باید عفو کنید و باید دل خود را صاف کنید، نمی خواهید خدا شما را ببخشد. اگر ما میخواهیم خدا ما را ببخشد، اول باید ما مردم را ببخشیم. در این آیه نکات ظریفی نهفته است و خداوند سه جمله را بیان میکند، «وَ لْیَعْفُوا، عفو» ، «وَ لْیَصْفَحُوا، صفح » و «یَغْفِرَ ، غفران» و هر کدام مراتب خود را دارد. در مرتبه اول ممکن است کسی را ببخشیم اما دلمان با او صاف نشود، به این حالت عفو میگویند. در ظاهر بخشیده ایم اما هنوز آن موضوع را در دل داریم. در مرتبه دوم انسان علاوه بر بخشش دل خود را نیز صاف میکند. و مرتبه سوم مرتبه غفران است. در این حالت انسان نه تنها طرف مقابل را عفو کرده و دلش را نسبت به او صاف کرده است، بلکه با مهربانی هم قبول میکند. این مرتبه سوم دیگر کار ما نیست. خداوند میفرماید شما دو مرتبه اول را انجام دهید، غفران و رحمتش با من. شما دیگران را عفو و صفح کنید، ما نیز برای شما غفران و رحمت قرار میدهیم. این آیه دستور خداوند است و در ابتدا بیان میکند که باید عفو کنید.
شخصی نزدامام صادق (علیه السلام) آمد و گفت:
«یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ: أَخْبِرْنِی عَنْ مَکَارِمِ الْأَخْلَاقِ فَقَالَ الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَکَ وَ صِلَهُ مَنْ قَطَعَکَ وَ إِعْطَاءُ مَنْ حَرَمَکَ وَ قَوْلُ الْحَقِّ وَ لَوْ عَلَى نَفْسِکَ»؛ درباره مکارم الاخلاق سوال شد، فرمودند: گذشت از کسى که به تو ظلم کرده، رابطه با کسى که با تو قطع رابطه کرده، عطا به آن کس که از تو دریغ داشته است و گفتن حق اگر چه بر ضد خودت باشد».[۲]
عفو و گذشت برای چند گروه است.
شخصی به کسی ظلم کرده و پشیمان است. آن فرد او را میبخشد. معمولاً عفو در این قسمت قرار میگیرد و کسی به ما ظلمی کرده است و ما او را میبخشیم. گاهی اوقات ظالم بر ظلم خود ایستاده و آن را تکرار میکند، در این حالت او را نمیبخشیم. اما زمانی که او پشیمان است، ما هم او را میبخشیم.
یک شخص سخنرانی بود و به خاطر اختلاف سلیقه ای که با آخوند خراسانی داشت، در منبر به ایشان توهین میکرد. این فرد مشکل مالی پیدا کرد و قصد داشت منزل خود را به فروش رساند. خریدار گفت به یک شرط منزل شما را میخرم که آخوند خراسانی آن را تایید کند. این شخص هم چون چاره ای نداشت با شرمندگی نزد آخوند خراسانی رفت و گفت که پای قولنامه را امضا کنند. آخوند خراسانی به ایشان گفتند: "چرا منزل خود را میفروشید؟" آن شخص گفت که من گرفتاری پیدا کرده ام و به پول احتیاج دارم. آخوند خراسانی مقداری پول به او داد و گفت که خانه خود را نفروش و با این پول مشکل خود را حل کن. این کار مصداق زیباترین عفو و گذشت است. حال اگر کسی که دارای عفو گذشت نیست با چنین فردی برخورد میکرد، به سرعت کارهای بدش را به او یادآوری میکرد و میگفت: "کاری خواهم کرد تا آخر عمر نتوانی خانه خود را بفروشی".[۳]
مگر ما ادعای پیروی از پیامبر مکرم اسلام (صل الله علیه و آله) را نداریم ؛ مگر پیامبر (صل الله علیه و آله) را اذیت نمیکردند؛ مگر به ایشان نگفتند:
تو مجنونی: «وَ قالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ» (الدخان، ۱۴)
تو ساحری دروغگویی: «هذا ساحِرٌ کَذَّابٌ» (ص، ۴)
تو شاعرِ مجنونی: «لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ» (الصافات، ۳۶)
تو پیامبر نیستی: «لَسْتَ مُرْسَلاً» (الرعد، ۴۳)
تو پیامبر نیستی چون غذا می خوری: «ما لِهذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعامَ» (الفرقان، ۷)
تو پیامبر نیستی چون در بازار راه میروی: «وَ یَمْشی فِی الْأَسْواقِ» (الفرقان، ۷)
گروهی این قرآن را به تو املا کرده اند: «اکْتَتَبَها فَهِیَ تُمْلى عَلَیْهِ» (الفرقان، ۵)
تیمی به تو در این قرآن کمک می کنند: «أَعانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ» (الفرقان، ۴)
و . . .
با اینهمه توهین و اذیت های مختلف؛ فتح مکه صورت گرفت. تمام اینها اسیر پیامبر شدند. یکی از مسلمانان بالای کوه میرود و می گوید : "الیوم یوم الملحمه" «امروز روز انتقام است». پیامبر او را توبیخ میکنند و میفرمایند: "الیوم یوم المرحمه" «امروز روز رحمت است»
پس چگونه است که ما حتی برخی از نزدیکانمان را هم نمیبخشیم.
یک روز وقتی که شهید حجت الاسلام والمسلمین سلیمی از بیت امام برای تقویت روحیه رزمندگان به جبهه های جنوب آمده بود صحبت از خصوصیات امام به میان آمد. ایشان گفت: چند روز پیش در محضر امام از جسارتها و اهانت های شیخ علی تهرانی در رادیو بغداد مطالبی به عرض ایشان رساندیم که این فرد خیلی به شما جسارت می کند!
صحبت ما که تمام شد امام رو به ما کرد و گفت: اتفاقاً چند روز قبل من بیاد او بودم و برایش دعا میکردم. امام حتی نسبت به هدایت مخالفان و دشمنانشان اینقدر احساس دلسوزی می کردند. (خاطرات مرحوم آیت الله توسلی،مجله حوزه، شماره ۴۵)
بزرگان حتی اگر ظالم هنوز از کار خود پشیمان هم نشده بود، برای او دعا میکردند که خداوند آنها را هدایت کند. این روحیه عفو بسیار عجیب است. یکی به انسان ظلم کند و بعد از خداوند بخواهیم که او را هدایت کند و انسان خوبی شود، این روحیه بالایی میخواهد.
رزمنده ای تعریف میکرد که یکی از بچه ها به شوخی پتویش را پرت کرد طرفم. اسلحه از دوشم افتاد و خورد توی سر کاوه. کم مانده بود سکته کنم؛ سر محمود شکسته بود و داشت خون میآمد. با خودم گفتم: الان است که یک برخورد ناجوری با من بکند. چون خودم را بی تقصیر می دانستم، آماده شدم که اگر حرفی چیزی گفت، جوابش را بدهم. کاملاً خلاف انتظارم عمل کرد؛ یک دستمال از جیبش در آورد، گذاشت روی زخم سرش و بعد از سالن بیرون رفت. این برخورد از صد تا توگوشی برایم سخت تر بود. دنبالش دویدم. در حالی که دلم میسوخت، با ناراحتی گفتم: آخه یه حرفی بزن، چیزی بگو، همانطور که میخندید گفت: مگه چی شده؟ گفتم: من زدم سرت رو شکستم، تو حتی نگاه نکردی ببینی کار کی بوده. همان طور که خون ها را پاک میکرد، گفت: این جا کردستانه، از این خون ها باید ریخته بشه، این که چیزی نیست. چنان مرا شیفته خودش کرد که بعدها اگر میگفت بمیر، میمردم. (یادگاران کتاب شهید کاوه – کورش علیانی)
اینگونه افراد به دلیل دارا بودن عفو و گذشت به این مراتب عالی رسیدهاند.
خبر ارتحال میرزا جواد آقای تهرانی
حجت الاسلام امیدوار که یکی از طلاب حوزه علمیه مشهد است میگوید: روزی سوار تاکسی شدم تا به جایی بروم. راننده ماشین جوانی بود که او را نمیشناختم. بنده به مناسبتی خبر ارتحال میرزا جواد آقای تهرانی (رحمه الله علیه) را به او دادم. تا شنید بسیار متاثر و ناراحت شد. گفتم شما ایشان را از کجا میشناسید. راننده گفت: ۲۰ سال است که من مرید ایشان هستم. زیرا آن زمانی که جوان بودم با دوچرخه ای از کنار خیابان عبور کردم. برای یک لحظه غافل شدم و با ایشان برخورد کردم و خودم و مرحوم آقا تهرانی نقش بر زمین شدیم. با خود گفتم هم اکنون ایشان با عصای خود مرا خواهد زد. ولی همانند پدری مهربان قبل از اینکه لباس های خود را تمیز کنند، مرا از زمین بلند کردند، مرا تمیز کردند و به من دلداری دادند. بعد گفتند فرزندم مشکلی برایت پیش نیامده؟ من در جواب گفتم ببخشید نفهمیدم و عمدی نبود. ایشان در پاسخ فرمودند: نگران نباش از کجا معلوم که تو مقصری؟ شاید من نباید از اینجا راه می رفتم. (هزار و یک نکته اخلاقی از دانشمندان، صفحه ۳۸۴)
این داستان مصداق عفو به ظالم پشیمان است. خداوند ایشان را رحمت کند که چه روحیه بزرگی در عفو داشتند.
برخی عفو ها مانند عفو همسر مربوط به داخل خانه است. گاهی حتی همسر از کار خود اظهار پشیمانی هم نمیکند، اما در اینجا ما باید عفو کنیم. بالاخره در زندگی مشکلات و اختلاف هایی ایجاد میشود. زندگی ها باید «…جَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّهً وَرَحْمَهً…»[۴] باشد. مودت دوست داشتن و رحمت بخشیدن است. ما باید همسر خود را دوست داشته باشیم و در مواقعی که اشتباه میکند باید او را ببخشیم. این کار ساده نیست و وقتی انسان در موقعیت قرار میگیرد باید تلاش کند، اما اگر ۴۰ روز این کار را انجام دهد، کم کم این رفتار ملکه ذهن او میشود. در مقابل اگر عفو و گذشت نباشد و در مشاجرهها طرفین دائما با یکدیگر جدل کنند، چه فایده ای دارد و فقط زندگی خود را خراب کرده ایم.
امروزه متاسفانه خانواده ها شیشه ای شده اند و زود میشکنند. در بعضی مواقع مشاهده می شود که خانمی در همان هفته اول زندگی ساک خود را بسته و به خانه پدر میرود. وقتی میپرسند چه شده است؟ میگوید: من دیگر نمیتوانم با این دایناسور زندگی کنم! او از شمر بدتر است. آسیه اینقدر در خانه فرعون اذیت شد، شوهر من از فرعون بدتر است. به من میگوید بی شعور. درست است آن مرد اشتباه کرد که چنین حرفی زد، اما شما هم نباید اینقدر شکستنی باشید. بعضی وقتها به شوخی میگویند: او که نگفت بی شعور! گفت "برو ظرف ها رو بشور". یا میگوید همسرم به من گفت:"کوفت". به شوخی میگویند: این حرف را نزد، این کلمه مخفف "کل وجودم فدای تو" بود. نباید انسان اینقدر شکستنی باشند و با یک مشکل کوچک دم از طلاق بزنند. بعضی میگویند: خدا طلاق را حلال کرده ولی شما طلبه ها حلال نمیکنید. بحث حلال و حرام نیست، در اینجا باید بحث زندگی را مطرح کنیم.
مردان نیز در زندگی باید روحیه خوبی داشته باشند. وقتی مردها وارد خانه می شوند همسر و فرزندان باید از وجود او لذت ببرند و خوشحال بشوند. خانم همسایه شهید باکری به همسر این شهید بزرگوار میگوید: "من دوست دارم یکبار که حاج مهدی آقا به خانه میآید، در خانه شما باز باشد تا ببینم به شما چه میگوید که تا نیم ساعت بعد در حال خندیدن هستید". مرد باید در خانه اینگونه رفتار کند تا همه از وجود او خوشحال باشند.
انسان باید فرزندان خود را عفو کند. افرادی هستند که ۲۰ یا ۳۰ سال با دختر یا پسر خود قهر هستند، چرا که در زمان عروسی حرف آنها را گوش نداده اند. در این موارد حق با شماست، اما دیگر از آن مسئله خیلی سال گذشته است و آنها هم اگر به حرف شما گوش نداده اند خودشان لطمه خواهند خورد. شما آنها را ببخشید. این نمیشود که سالیان دراز با یکدیگر رفت و آمد نداشته باشند. پدر و مادر ظلم و کوتاهی فرزندان را باید عفو کنند. هر چقدر فرزندان ما به ما ظلم کرده باشند، به ظلم فرزندان حضرت یعقوب (علیه السلام) که نخواهد رسید. ۳۰ سال فرزندان، پسرش را از او جدا کردند، پدر آنقدر اشک ریخت تا چشمانش را از دست داد. اما وقتی فرزندان نزد پدر آمدند و اظهار پشیمانی کردند، پدر آنها را بخشید و گفت در آینده برای شما استغفار میکنم (در یعضی روایات از آینده به سحر شب جمعه تعبیر شده است).
امام على (علیه السلام) میفرمایند:
«شَرُّ النَّاسِ مَنْ لَا یَعْفُو عَنِ الزَّلَّهِ، بدترین مردم کسى است که خطاى دیگران را نبخشد.»[۵]
فرزندان شما پشیمان شده و از شما طلب بخشش می کنند، او را از خود نرانید و او را عفو کنید.
فامیل و اطرافیان از برادر و خواهر و فرزندان آنها را عفو کنید و از کوتاهی و ظلم آنها بگذرید. در داستان یوسف پیامبر (علیه السلام) پدر فرزندان را بخشید. برادران سپس نزد یوسف (علیه السلام) رفتند و از او خواستند تا آنها را ببخشد. یوسف (علیه السلام) به آنها گفت من همان زمان شما را بخشیدم. این ها مصداق عفو نزدیکان است.
بعضی ها برای ارث و میراث و مال دنیا چقدر با یکدیگر مشکل دارند، یا فلان فامیل فراموش کرد که آنها را افطاری دعوت کند، سال ها با یکدیگر قهر هستند.
پدر شهید علیاکبر اردمه تعریف میکند که یکبار یکی از هسایه ها ما را برای افطاری دعوت نکرده بود و من هم به تلافی او را به میهمانی افطاریمان دعوت نکردم. علی اکبر از این کار من ناراحت شد وگفت: «پدر اگر همسایه بر فرض اشتباه کرده است شما چرا مقابله به مثل میکنی؟» و خودش رفت و از آن همسایه معذرت خواهی کرد و او را جهت افطار دعوت نمود. (اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و ۳۲۰۰۰ شهید استانهای خراسان)