من خودم پانزدهساله بودم که آقای اشراقی با خواهرم ازدواج کرد و داماد ما شده بود.
یک روز، ما دعوت داشتیم منزل ایشان. همینجور که من و آقا با هم وارد شدیم، دیدم آقای اشراقی میآیند استقبال. در یک باغچه بود که ما داشتیم جلو میرفتیم.
من گفتم: «سلام بکنم؟»
امام رحمهاللهعلیه گفتند: «واجب نیست».
رویم نشد که سلام نکنم. زدم و از توی باغچه رد شدم که با آقای اشراقی روبهرو نشوم.[۱]
[۱] . خانم زهرا مصطفوی، دختر امام خمینی رحمهاللهعلیه در جمع دانش آموزان دختر دبیرستان رشد، مجله شاهد، تیرماه ۶۷ ، شماره ۱۵۹.