دیدم از بچه های گردان ما نیست، ولی مدام این طرف و آن طرف سرک می کشد و از وضع خط و بچه ها سراغ می گیرد. آخر سر کفری شدم با تندی گفتم« اصلا تو کی هستی آن قدر سین جیم می کنی؟» خیلی آرام جواب داد نوکر شما بسیجی ها هستم.[۱]
[۱] یادگاران، جلد چهار، کتاب حسن باقری، ص ۱۷