«دیگر نمیتوانستم مرد ضعیفی را که به هیئت او در آمده بود، تحمل کنم، این شاه را که عرضه ی تصمیم گیری نداشت، این بازیچه ی دست قدرتهای بزرگ را، این عروسک خیمه شب بازی را، که دائما بین عقاید این و توصیههای آن سرگردان بود!…» [۱]
[۱] . کاخ تنهایی، خاطرات ثریا اسفندیاری صفحه۱۶۴.