تمامي جستارها با عنوان: حاج احمد خمینی

حاج احمد آقا خمینی می فرمودند: زمانی که برادرم حاج مصطفی از دنیا رفت گیج شده بودم و نمی دانستم که چطور این خبر را به پدر برسانیم. با عداه ای از آشنایان برنامه ریزی کردیم که نزد امام می رویم و طوری در حین صحبت با هم و سوال و جواب در مورد آقا مصطفی، خبر درگذشت ایشان را به امام می رسانیم. زمانی که نزد امام رسیدیم و در حین صحبت بودیم که من شروع به گریه کردم. امام رحمت‌الله علیه پرسیدند: احمد اتفاقی افتاده؟ از مصطفی چه خبر؟ در این حال بود که امام رحمت‌الله علیه متوجه مرگ آقا مصطفی شدند. امام چند لحظه‌ای به دست خود نگاه کرد و بعد از گفتن «لاحول و لا قوه الا بالله» و «انالله و انا الیه راجعون» فرمودند، «مصطفی امید آینده اسلام بود، امانتی بود و از دست ما رفت».

و بعد هم فرمودند که : همه می میرند، مصطفی هم مرد. من امید داشتم که فرزندم بیشتر به درد اسلام بخورد.

یعنی من فرزندم را برای اسلام و دین می خواهم.

به امام گفتند شخصی کتابی به نام اسرار هزار ساله بر ضد شیعه نوشته است. ایشان درس خود را دو ماه تعطیل کردند و کتاب «کشف الاسرار» را نوشتند.

حاج احمد آقا می­ گویند بعد از انقلاب به امام گفتم: آقا در کتاب شما عصبانیت خیلی موج می­ زند. امام سرشان را پاین انداختند و گفتند: احمد نمی­ دانی قبل از انقلاب چه توهینی به پیامبر صلی­ الله ­علیه ­و­آله کردند.