مقدمه

برای پاسخ به این پرسش که چرا ایران به توان موشکی نیاز دارد و آیا دیپلماسی به تنهایی می‌تواند امنیت را تأمین کند، باید به اصول بنیادین روابط بین‌الملل و تجربیات تاریخی کشورها در مسیر استقلال توجه کنیم. هر کشوری که بخواهد از سلطه یک ابرقدرت خارج شود، به طور معمول با دو نوع فشار مواجه می‌شود: فشار اقتصادی و فشار نظامی. این فشارها با هدف بازگرداندن منافع از دست‌رفته ابرقدرت و حفظ هژمونی آن اعمال می‌شوند.[1] در این میان، توان موشکی به عنوان یک ابزار بازدارنده و دفاعی، نقش کلیدی در حفظ استقلال و امنیت ملی ایفا می‌کند.

منطق جنگ نامتقارن: کلید استقلال

وقتی یک کشور در برابر یک ابرقدرت قرار می‌گیرد، به دلیل برتری نظامی آشکار ابرقدرت، امکان مقابله متقارن—یعنی رویارویی مستقیم نیروی زمینی، دریایی و هوایی—وجود ندارد. در چنین شرایطی، جنگ نامتقارن به عنوان راهکاری مؤثر مطرح می‌شود. این نوع جنگ شامل استفاده از تاکتیک‌ها و سلاح‌هایی است که به نقاط ضعف دشمن ضربه می‌زنند، در حالی که هزینه‌های کمتری برای کشور ضعیف‌تر به همراه دارند. موشک‌های بالستیک، حملات چریکی و استفاده از ظرفیت‌های بومی از جمله ابزارهای جنگ نامتقارن هستند.

نمونه تاریخی: استقلال آمریکا از بریتانیا

یکی از نمونه‌های بارز جنگ نامتقارن، جنگ استقلال آمریکا (1775-1783) است. در آن زمان، آمریکا در برابر امپراتوری بریتانیا که از نظر نظامی بسیار قدرتمند بود، قرار داشت. نیروهای آمریکایی با استفاده از تاکتیک‌های چریکی و حملات غافلگیرانه، به پایگاه‌ها و منافع بریتانیا ضربه می‌زدند و از رویارویی مستقیم اجتناب می‌کردند.[2] این استراتژی به آمریکایی‌ها امکان داد تا نقاط ضعف دشمن را هدف قرار دهند و در نهایت استقلال خود را به دست آورند.

نمونه تاریخی دیگر: جنگ ایران و عراق

در جنگ ایران و عراق (1980-1988)، ایران در ماه‌های اولیه به دلیل تمرکز بر جنگ متقارن و برتری نظامی عراق در جنگ‌افزارهای زمینی و هوایی، متحمل شکست‌های متعددی شد و بخش‌هایی از خاک کشور به اشغال درآمد. اما با تغییر استراتژی به جنگ نامتقارن، که به ابتکار فرماندهانی مانند شهید حسن باقری صورت گرفت، ایران با بهره‌گیری از ظرفیت‌های بومی و نیروهای مردمی، توانست ورق جنگ را برگرداند. عملیات‌هایی مانند آزادسازی خرمشهر در سال 1982 نمونه‌ای از موفقیت این استراتژی بود.[3]

نمونه تاریخی: عراق و موشک‌های الصمود 2

تجربه عراق در سال 2003 درس عبرت‌آموزی برای اهمیت حفظ توان دفاعی است. تحت فشار سازمان ملل متحد، عراق موافقت کرد که موشک‌های الصمود 2 خود را، که برد آنها بیش از 150 کیلومتر و در نقض قطعنامه‌های شورای امنیت بود، منهدم کند. فرآیند انهدام از 1 مارس 2003 آغاز شد و تا 17 مارس 2003، 72 موشک از مجموع تخمینی حدود 100 تا 120 موشک منهدم شده بود.[4] با این حال، تنها دو روز بعد، در 19 مارس 2003، ایالات متحده و متحدانش حمله به عراق را آغاز کردند و رژیم صدام حسین را سرنگون کردند.[5] این رویداد نشان می‌دهد که حتی زمانی که یک کشور به خواسته‌های بین‌المللی برای خلع سلاح عمل می‌کند، ممکن است نتواند از تهاجم نظامی جلوگیری کند، به‌ویژه اگر قدرت‌های بزرگ اهداف استراتژیک دیگری داشته باشند. این تجربه بر اهمیت حفظ توان بازدارنده برای کشورهایی مانند ایران تأکید می‌کند.

توان موشکی: ابزار نامتقارن و پیروزکننده ایران

در معادلات نظامی امروز، توان موشکی ایران، به‌ویژه موشک‌های بالستیک مانند شهاب-۳ و سجیل، به عنوان رکن اصلی جنگ نامتقارن عمل می‌کند.[6] این موشک‌ها به ایران امکان می‌دهند تا در صورت بروز تهدید، به پایگاه‌ها و منافع حیاتی دشمن در منطقه ضربه بزند و هزینه‌های سنگینی به آن تحمیل کند. این قابلیت بازدارندگی، ایران را در برابر تهدیدات خارجی مقاوم‌تر می‌سازد.

چرا آمریکا به دنبال محدود کردن توان موشکی ایران است؟

ایالات متحده با اعمال تحریم‌ها و خروج از توافق هسته‌ای (برجام) در سال 2018، تلاش کرده است تا برنامه موشکی ایران را محدود کند.[7] دلیل این امر آن است که توان موشکی ایران، ابزار اصلی این کشور در جنگ نامتقارن است. با کاهش برد موشک‌های ایران، آمریکا می‌تواند آسیب‌پذیری پایگاه‌های نظامی خود و متحدانش در منطقه را کاهش دهد و در صورت بروز درگیری، جنگ را به حوزه متقارن بکشاند، جایی که برتری نظامی با آمریکاست. تجربه عراق در سال 2003 مثالی بارز از این موضوع است. عراق با انهدام بخش عمده موشک‌های الصمود 2 خود، بخشی از توان دفاعی خود را از دست داد، اما این اقدام نتوانست از تهاجم آمریکا جلوگیری کند.[8] این نشان می‌دهد که خلع سلاح یک‌جانبه ممکن است به جای تضمین امنیت، یک کشور را در برابر تهدیدات آسیب‌پذیرتر کند.

نتیجه‌گیری منطقی

توان موشکی ایران به عنوان برگ برنده و عنصر حیاتی در دفاع از کشور در برابر تهدیدات خارجی مطرح است. تجربه تاریخی، از جمله استقلال آمریکا، جنگ ایران و عراق، و به‌ویژه تجربه عراق در سال 2003، نشان می‌دهد که خلع سلاح یا اتکای صرف به دیپلماسی نمی‌تواند امنیت یک کشور را در برابر قدرت‌های بزرگ تضمین کند. دیپلماسی، هرچند ابزاری ارزشمند برای کاهش تنش‌ها است، اما بدون پشتوانه نظامی قوی، ممکن است ناکافی باشد. حفظ و تقویت توان موشکی، ضامن استقلال و امنیت ایران در برابر تهدیدات آینده است.

نتیجه‌گیری نهایی

ایران با حفظ توان موشکی خود، نه تنها از استقلال و امنیت ملی خود دفاع می‌کند، بلکه در برابر تهدیدات خارجی بازدارندگی ایجاد می‌کند. تجربه عراق در سال 2003 نشان می‌دهد که خلع سلاح یک‌جانبه ممکن است به جای تضمین امنیت، یک کشور را در برابر تهاجم آسیب‌پذیرتر کند. در عین حال، دیپلماسی باید به عنوان مکملی برای کاهش تنش‌ها و ایجاد همکاری‌های بین‌المللی مورد توجه قرار گیرد. اما بدون توان دفاعی قوی، دیپلماسی به تنهایی نمی‌تواند ضامن امنیت باشد.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید