خلاصه نکات فصل پنجم کتاب «فمینیسم اغوا شده» به شرح زیر میباشد:
- ایده اصلیِ جریان اصلی فمینیسم ایالات متحده، «کار با دستمزد نشان دهنده آزادی زنان است» بود.
- این ایده، هم برای شرکتها و هم برای دولتهای حامی آنها بسیار مفید بود. ما دو نمونه از این را در ایالات متحده دیدهایم: حذف دستمزد خانواده و از بین بردن ایمنی شبکه رفاهی.
- آزادسازی تجارت و برنامههای تعدیل ساختاری به تولیدات بومی که بیشتر آنها در نیمکره جنوبی جهان، زنان را استخدام میکنند ضربه سختی وارد کرده است. باز کردن بازار به روی کالاهای خارجی منجر به هجوم محصولات کشاورزی و صنعتی خارجی ارزانتر میشود. در سریلانکا، یک صنعت قوی بافندگی دستی در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ توسط دولت تأسیس شد که قیمتها را ثابت میکرد، برای مواد اولیه یارانه میداد و واردات را محدود میکرد. مراکز بافندگی روستایی راهاندازی شد و از ۴ هزار زن روستایی که در اوایل دهه ۱۹۶۰ مشغول به کار بودند. تعداد زنان مشغول به کار در این صنعت به بیش از ۶۰ هزار نفر در دهه ۱۹۷۰ رسید. با معرفی سیاستهای بازار آزاد در سال ۱۹۷۷، دولت چهار کارخانه بزرگ نساجی خود را به بخش خصوصی خارجی فروخت و ۴۰ هزار کارگر دستباف، اکثراً زن، راه امرار معاش خود را از دست دادند.[۱]
- استفاده از نیروی کار ارزان زن برای صنایع صادراتی توسط کره جنوبی در جریان معجزه اقتصادی آن بسیار چشمگیر بود، زیرا زنان از مزرعه به کار کارخانه کشیده میشدند. آلیس امسدن استدلال میکند که شکاف دستمزد جنسیتی مرد و زن یکی از کلیدهای موفقیت صنعتی شدن کره جنوبی بود. او میگوید: «افزایش دستمزد واقعی در کره جنوبی و نابرابری شدید دستمزد جنسیتی به ساختار دستمزد دوشاخه کره اجازه داده است تا به اهداف دوگانه دست یابد. یکی از این اهداف حفظ رقابت بین المللی در صنایع با کار فشرده است که عمدتاً زنان را استخدام میکنند. دیگری ورود به فعالیتهای با مهارت بیشتر بر اساس دستمزد نسبتاً خوب است.»[۲]
- برنامههای توسعه برای تسکین رنج گروههایی که تحت تأثیر تبعات منفی تعدیل ساختاری قرار گرفتند، ابداع شد. در تعدادی از کشورها، بانک جهانی صندوقهای اجتماعی را برای اجرای این برنامهها انتخاب کرد. صندوقهای اجتماعی واقع در کارائیب، آمریکای لاتین و آفریقا، با اعطای وجوه به کارآفرینان خرد از طریق سازمانهای غیردولتی محلی، که این وامهای خرد را توزیع میکردند و در عین حال بر جمعآوری سود برای بانکها نظارت میکردند، به سرمایهگذاریهای خرد کمک کردند. اگرچه ایجاد شبکههای اعتبارات خرد یک نوآوری مهم در کمک به ارائه گزینههای اقتصادی بیشتر برای زنان بود، اما به خودی خود اعتبار خرد نمیتواند تعداد زیادی از زنان را از فقر نجات دهد. اعتبارات خرد در مناطقی که بیکاری مردان گسترده بود و مشاغل توسط اقتصاد در حال توسعه فراهم نمیشد، ترویج پیدا کرد و بار عظیمی را بر دوش زنانی که پس از آن در واقع سرپرست خانوار بودند، وارد کرد.[۳]
- سازمانهای فمینیستی که پارادایم نئولیبرال را قبول نمیکنند، به طور فزایندهای از کنش کنار گذاشته میشوند.
[۱] Jayaweera 1994
[۲] Amsden 1989
[۳] Elyachar 2002