خلاصه متن:

سازمان‌های «حقوق بشری» ممکن است همان مشکلی را –مانند ایجاد رنج و مرگ و بی‌ثباتی– که ادعا دارند برای کاهش آن تلاش می‌کنند، در آن سهیم باشند.

در کنار تهاجمات نظامی، سازمان‌های مردم‌نهاد کمک می‌کنند تا کشورها مانند آجیل‌های رسیده باز شوند و راه را برای تشدید امواج استثمار و استخراج هموار می‌کنند. جای تعجب نیست که ما می‌بینیم که بسیاری از مواضع عمومی که توسط سازمان های NGO اتخاذ می شود دقیقاً همسو با سیاست خارجه غرب است. 

در جنگ بالکان در دهه 1990، گروه‌های حقوق بشر از تجزیه حمایت کردند. این گروه‌ها در اوکراین در سال 2014 و در سوریه و یمن در سال 2016 از تغییر رژیم حمایت کردند. در هر مورد سازمان‌های مردم نهاد به‌عنوان گسترش‌دهنده روابط عمومی برای بلوک غربی شورای امنیت سازمان ملل متحد، یعنی ایالات متحده، بریتانیا و فرانسه، عمل می‌کنند.

سازمان‌هایی مانند عفو بین الملل (Amnesty International)، دیده‌بان حقوق بشر (HRW) و جنبش جهانی حقوق بشر (FIDH) دارای پیوندهای سازمان یافته‌ای هستند که مستقیماً به دولت‌های مرکزی منتهی می‌شوند و شاید شگفت‌انگیزتر، پیوندهایی مستقیماً به قلب مجموعه صنعتی نظامی دارند. بسیاری از این نهادها تحت پوشش رسمی یک «سازمان خیریه»، دستور کاری سیاسی را پیش می‌برند و به طور مؤثر به عنوان رسانه‌های روابط عمومی برای برنامه‌ریزی نظامی رو به جلو ایالات متحده و ناتو عمل می‌کنند.

تعداد بی‌شماری از اتاق‌های فکر غرب، با ‌عنوان یک ساختار حمایتی غیررسمی دانشگاهی برای مدیریت برنامه‌ریزی سیاست، ارائه استراتژی‌های بزرگ و سایر ایده‌ها عمل می‌کنند. برخی از نام‌های شناخته شده در این صنعت عبارتند از: شورای روابط خارجی(CFR) ، مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌المللی(CSIS) ، مؤسسه بروکینگز، بنیاد هریتیج، مؤسسه امریکن اینترپرایز (AEI)، و ابتکار سیاست خارجی (وارث PNAC). در جایی که شما یک جنگ را پیدا کنید، مطمئناً یک اتاق فکر خواهید دید که پشت آن از جنگ دفاع می‌کند.

برای یافتن موضوع مشترک بین اتاق‌های فکر، بنیادها و موسسات خیریه حقوق بشر، فقط باید پول را دنبال کرد! یک پیوند مالی مستقیم است که حلقه ای را تشکیل می دهد که دولت های غربی، سازمان های غیردولتی و خیریه ها را به هم متصل می کند.

جورج سوروس، میلیاردر وال استریت، از طریق موسسه مردم نهاد خود، بنیاد جامعه باز، یکی از حامیان بزرگ برای تامین بودجه سالانه برای سازمان‌های حقوق بشر، از جمله دیده‌بان حقوق بشر است. سایر سازمان‌های حقوق بشر مانند جنبش جهانی حقوق بشر که حدود 178 سازمان از 120 کشور را گرد هم می‌آورند، از طریق بنیاد ملی دموکراسی(NED)، وزارت امور خارجه ایالات متحده کمک مالی دریافت می‌کنند.

—————————————————————————-

متن تفصیلی:

 

حقوق بشر در غرب: آیا آنچه که در واقعیت است با شعارها تطابق دارد؟

در ظاهر، روایت فرهنگی به اندازه کافی بی‌گناه به نظر می‌رسد: بشردوستان میلیاردر، مشاهیر سیاسی و شرکت‌های فراملیتی، همراه با گروه کارکنان و داوطلبان – همه با هم به نام عدالت اجتماعی کار می‌کنند و دنیایی بهتر، عادلانه‌تر و پاسخگوتر می‌سازند.

داستان روی کاغذ به خوبی خوانده می‌شود، و می‌بایست خوب خوانده شود.  به هر حال، قرن بیستم شاهد مجموعه‌ای از شکست های دولت های مختلف برای مهار و توقف برخی از وحشتناک ترین نمایشگاه های نسل کشی و جنایات علیه بشریت بود.

درها برای بسیاری از موسسات خیریه و سازمان های حقوق بشری باز شده است تا نقش بیشتری در تعدیل امور بین المللی ایفا کنند.  با این حال، پس از بازرسی دقیق‌تر، آنچه نمایان می‌شود یکی از ناگوارترین واقعیت‌های ژئوپلیتیک قرن بیست و یکم است.  اگرچه بسیاری از موسسات خیریه حقوق بشر هنوز خود را به عنوان “بی طرف” و “غیر حزبی” معرفی می کنند، اما واقعیت چیز بسیار متفاوتی است.  با بدبینی عمومی در بالاترین حد خود، خطر واضح است: اگر تضاد منافع به شیوه ای جدی مورد توجه قرار نگیرد، اعتبار کل بخش سازمان های غیردولتی (NGO) را در سطح بین المللی تهدید می کند.

یکی از جنبه‌های دشوار در تحلیل این مبارزه برای «مدیریت ادراک» این است که بیشتر سازمان‌های حقوق بشری و کمک‌رسانی توسط افراد خوب، سخت‌کوش و بسیار تحصیل‌کرده کار می‌کنند و اداره می‌شوند، که بسیاری از آن‌ها نقش‌های خود را با قلبی نوع‌دوست انجام می‌دهند.  بهترین نیت  در بیشتر موارد، بسیاری از آنها بی‌خبرند یا علاقه‌ای به این ندارند که چه کسی واقعاً سازمان‌هایشان را تأمین مالی می‌کند و این رشته‌های مالی به چه معناست که موضع یک سازمان در مورد هر طیفی از مسائل ژئوپلیتیک یا درگیری‌های نظامی چه خواهد بود.  مطمئناً درست است که طی سال‌ها، کمپین‌های فداکار(مخلص) و اختصاصی سازمان‌ها به آزادی افرادی که به ناحق زندانی شده‌اند کمک کرده و به روند قانونی و عدالت برای محرومان دست یافته‌اند.  همچنین درست است که بسیاری از همین سازمان ها به افزایش آگاهی در مورد بسیاری از مسائل مهم اجتماعی و زیست محیطی کمک کرده اند.

به دلیل افزایش بودجه از سوی منافع شرکت‌ها و پیوندهای مستقیم با دولت و اندیشکده‌های سیاست‌گذاری در سال‌های اخیر، این سازمان‌ها حتی بیشتر سیاسی شده‌اند و ارتباط نزدیک‌تری با «عوامل نفوذ» غربی دارند.  در نتیجه، می توان این بحث را مطرح کرد که در بسیاری از سطوح، این سازمان های «حقوق بشری» ممکن است در همان مشکلی که ادعا می کنند برای کاهش آن تلاش می کنند سهیم باشند: ایجاد رنج، مرگ و بی ثباتی بیشتر در سراسر جهان از طریق بازاریابی مشترکشان.  اهداف سیاست خارجی واشنگتن، لندن، پاریس و بروکسل.

مشکل ماهیت سیستمی و نهادی دارد.  در نتیجه، بسیاری از سازمان‌های حقوق بشر پیشرو در جهان غرب مستقر در آمریکای شمالی و اروپا به آینه‌ای از برنامه سیاست خارجی غرب تبدیل شده‌اند و به خانه‌هایی مجازی برای تبلیغات مداخله جویانه تبدیل شده‌اند.

استفانی مک میلان، نویسنده، نقش جدید سازمان‌های غیردولتی در قرن بیست و یکم را شرح می‌دهد:

در کنار تهاجمات نظامی و مبلغان مذهبی، NGOها کمک می کنند تا کشورها مانند آجیل های رسیده باز شوند و راه را برای تشدید امواج استثمار و استخراج هموار کنند.

 

برون سپاری ایجاد رضایت عمومی

  در صورتی که قدرت های بزرگ جهانی به اهداف سیاست خارجه خود دست یابند، شکل دادن به دیدگاه و دیدگاه عمومی غرب در مورد مسائل مهم بین المللی ضروری است.  جای تعجب نیست که ما می‌بینیم که بسیاری از مواضع عمومی که توسط سازمان های NGO اتخاذ می شود دقیقاً همسو با سیاست خارجه غرب است.  در جنگ بالکان در دهه 1990، گروه های حقوق بشر از تجزیه حمایت کردند.  در اوکراین در سال 2014 و از سوریه و یمن در سال 2016 از تغییر رژیم حمایت کردند.  در هر مورد سازمان‌های NGO به‌عنوان گسترش روابط عمومی برای بلوک شورای امنیت عضو غربی سازمان ملل متحد، یعنی ایالات متحده، بریتانیا و فرانسه، عمل می‌کنند.  این تبانی در سراسر سطوح بالای این سازمان ها آشکار است که دستور کار ساده آنها از طریق یک در گردان سودآور که بین کارتلی از سازمان های غیردولتی غربی، دولت و رسانه ها وجود دارد، مطابقت دارد.

این پیچیدگی در هیچ کجا به اندازه سیاست خارجی تحت رهبری ایالات متحده در قبال سوریه مشهود نیست.  رسانه‌های غربی و سازمان‌های حقوق بشر، با در نظر گرفتن مناقشه سوریه (2011 تا کنون) به عنوان یک «جنگ داخلی» سهم خود را در حمایت از یک روایت مهم سیاست خارجی غرب انجام دادند. 

این روایت نادرست و تحریف شده، به محافظت از جنگ نیابتی مخفی به رهبری ایالات متحده کمک کرده است که اجازه داده شده است تقریباً بدون هیچ مانعی در زیر سطح روایت درک عمومی غرب ادامه یابد.  برای مخاطبان جریان اصلی ایالات متحده، اگر واقعاً شناخته شود، واقعیت سوریه ممکن است بیش از حد قابل تحمل باشد – یک جنگ چریکی با حمایت ایالات متحده که در آن واشنگتن و آنکارا به همراه متحدان ناتو و شورای همکاری خلیج فارس (GCC) ترکیه و سوریه را با تسلیحات پر می کنند.  پول نقد، تجهیزات، تیم های رسانه های اجتماعی، مربیان نظامی و جنگجویان خارجی از نقاط دوردست پاکستان.  وقتی از این منظر وسیع‌تر تحلیل شود، «حقوق» بسیار کمی در مورد مناقشه سوریه وجود دارد.

 

صنعت حقوق بشر

  چیزی که زمانی قرن بیستم ضمیمه به یک جنبش مترقی بین المللی در حال ظهور بود، از آن زمان به صورت قارچ گونه تبدیل به یک نگرانی چند میلیارد دلاری در قرن بیست و یکم شده است که توسط برخی از شرکت های فراملیتی پیشرو در جهان نوشته شده است.  این هزارتوی چشمگیر توسط سازمان هایی مانند عفو بین الملل، دیده بان حقوق بشر (HRW) و جنبش جهانی حقوق بشر (FIDH) رهبری می شود.  هر یک از این سازمان‌ها دارای پیوندهای توسعه‌یافته‌ای هستند که مستقیماً به دولت‌های مرکزی منتهی می‌شوند، و شاید شگفت‌انگیزتر، پیوندهایی مستقیماً به قلب مجموعه صنعتی نظامی.  بسیاری از این نهادها با پوشش ایمن تحت پوشش رسمی «سازمان خیریه»، یک دستور کار سیاسی را پیش می برند و به طور مؤثر به عنوان رسانه های روابط عمومی برای برنامه ریزی نظامی رو به جلو ایالات متحده و ناتو عمل می کنند.

کار در پشت مجموعه صنعتی حقوق بشر که در معرض دید عموم قرار دارد یکی دیگر از اجزای کلیدی است که به تعیین دستور کار ژئوپلیتیک کمک می کند.  تلاش‌های پیشرو دولت غربی، کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا هستند.  با این حال، پشت نمای سیاسی، جایی است که کار واقعی اتفاق می افتد.  تعداد بی‌شماری از اتاق‌های فکر که به‌عنوان یک ساختار حمایتی غیررسمی دانشگاهی برای مدیریت برنامه‌ریزی سیاست، ارائه استراتژی‌های بزرگ و سایر ایده‌های بزرگ عمل می‌کنند.  برخی از نام‌های شناخته شده در این صنعت عبارتند از: شورای روابط خارجی (CFR)، مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌المللی (CSIS)، مؤسسه بروکینگز، بنیاد هریتیج، مؤسسه امریکن اینترپرایز (AEI)، و ابتکار سیاست خارجی (وارث آشکار PNAC). به این اندیشکده‌ها و بنیادها به دلیل توانایی آنها در جمع‌آوری حجم‌هایی از «کاغذهای سفید» سیاست‌گذاری، نظرسنجی‌ها و مطالعات راهبردی که سپس از طریق مجلات مختلف صنعتی و در کارکردها، کنفرانس‌ها و رویدادها منتشر می‌شوند، به‌عنوان «کارخانه‌های سیاست» نیز شناخته می‌شوند.  واشنگتن دی سی و شهر نیویورک.  برخی اتاق‌های فکر، مانند کمیته صلح و امنیت در خلیج‌فارس، در دهه 1990 برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی خاص – مانند شروع جنگ در عراق – تأسیس شدند.  در جایی که شما یک جنگ را پیدا کنید، مطمئناً یک اتاق فکر خواهید دید که پشت آن دفاع می کند.

 

پول را دنبال کنید

برای یافتن موضوع مشترک بین اتاق‌های فکر، بنیادها و موسسات خیریه حقوق بشر، فقط باید پول را دنبال کرد.

بسیاری از این نهادها بخش بزرگی از بودجه خود را از همان منابع شرکت های فراملی می کنند.  جورج سوروس، میلیاردر وال استریت، از طریق موسسه NGO خود، بنیاد جامعه باز، یکی از مشارکت کنندگان بزرگ بودجه سالانه برای سازمان های حقوق بشر، از جمله HRW، است.  سایر سازمان های حقوق بشر مانند FIDH که حدود 178 سازمان از 120 کشور را گرد هم می آورند، از وزارت امور خارجه ایالات متحده از طریق بنیاد ملی دموکراسی (NED) کمک مالی دریافت می کنند. در اینجا ما یک پیوند مالی مستقیم داریم که حلقه ای را تشکیل می دهد که دولت های غربی، سازمان های غیردولتی و خیریه ها را به هم متصل می کند.

 می توان با موفقیت استدلال کرد که این پیوند تضمین می کند که خروجی، ایده ها و پیام های بازاریابی هر بخش از یک کمپین حقوق بشری با زبان و اهداف سیاست خارجی غرب مطابقت دارد.

—————————————————————————-

منبع:

https://www.globalresearch.ca/smart-power-and-the-human-rights-industrial-complex/5514739