خلاصه نکات:
- در [گذشتهی نه چندان دور] آمریکا، این تصور حاکم بود که مرد نانآور خانه و زن خانهدار باشد. کتابهایی مانند «مراقبت از کودک» دکتر اسپاک که برای اولین بار در سال ۱۹۴۶ منتشر شد، ایده «خانواده کودک محور» را تشویق میکرد. در سال ۱۹۴۰، زنان به طور متوسط ۱/۲ فرزند و در سال ۱۹۶۰، ۵/۳ فرزند داشتند. از آن جایی که زنان در این دوره بیش از گذشته به دانشگاه میرفتند، درصد زنان دارای مدرک از ۸/۳ در سال ۱۹۴۰ به ۱/۷ درصد در سال ۱۹۶۵ افزایش یافت، به طوری که طبق یک شوخی رایج گفته میشد که زنان برای دریافت مدرک MRS (خانم متاهل شدن) به کالج میروند، به این معنی که آنها برای ملاقات با مردی که تحصیل کرده و در نتیجه شغل موفقی پیدا میکند، به دانشگاه میروند. آن دسته از زنانی که خارج از خانه کار میکردند، چه متاهل و چه مجرد، عموما به عنوان ریشه بیثباتی اجتماعی آسیبشناسی میشدند. در جامعه پس از جنگ جهانی دوم، گرفتن انگشتر برای زنان از اولویت بالایی برخوردار بود. میانگین سن ازدواج برای زنان در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ تنها ۲۰ سال بود و اگر زنی در اواسط ۲۰ سالگی خود هنوز ازدواج نکرده بود، در معرض خطر تلقی شدن به عنوان «پیرزن خدمتکار» قرار میگرفت و مردم تصور میکردند که او دارای مشکلی میباشد. زنان مجرد، زنان شاغل و بخشی از زنان که وظایف مادری خود را انجام نمیدادند، به عنوان دارندگان اختلالات روانشناختی، آسیبشناسی میشدند. در تلویزیون، این ایده مطرح میشد که زن ایدهآل، یک زن خانهدار اساساً سفیدپوست و طبقه متوسط است که در خانه میماند، بچهها را بزرگ میکند، خانه را تمیز میکند و کلوچه میپزد. مجلات محبوب زنان همچنین این ایده را تبلیغ کردند که زنان باید در دوران جوانی بچه دار شوند، و این سؤال را طرح کردند که آیا دختر خود را برای همسری تربیت میکنید؟ و تاکید بر این ایده کردند که زندگی یک زن میتواند با «کار اداره یک خانه» رضایتبخش شود. در سال ۱۹۵۵، ماهنامه خانهداری، «راهنمای همسر خوب» را منتشر کرد که در آن به زنان یادآوری میکرد که برای وقتی که شوهرش به خانه میآید، شام را آماده کند، آرایش خود را انجام دهد و خانه را تمیز کند. در این راهنما مواردی مانند «با لبخندی گرم به او سلام کنید و تمایل خود برای جلب رضایت او صادقانه نشان دهید»، «از او سوال نپرسید»، «به یاد داشته باشید که او رئیس خانه است» و «یک همسر خوب همیشه جایگاهش را میداند» گنجانده شده است. حتی تبلیغات برای مصرفکنندهها در آن دوران نیز این ایده را پیش برد.
- در جریان جنگ جهانی دوم، در اروپا، آفریقا و آسیا از زنان خواسته شد تا در صنایعی که سابقاً تحت سلطه مردانه از جمله تولید بوده است، مشاغلی را انتخاب کنند و تا سال ۱۹۴۵ تقریباً از هر چهار زن متاهل، یک نفر در خارج از خانه کار میکرد. پس از اتمام جنگ، مردان به زندگی عادی بازگشتند و همه چیز برای زنان بار دیگر تغییر کرد. صرف نظر از فشار اجتماعی برای ترک نیروی کار و بازگشت به نقشهای خانگی کاملا تعریف شده، بسیاری از زنان انتخاب یا مجبور شدند بخشی از خلا اجتماعی را پر کنند و به عنوان نیروی کار باقی بمانند. برای برخی یک شغل خارج از خانه یک ضرورت تلقی میشد، تنها به این دلیل که پس از جنگ جهانی دوم با فرهنگ مصرفگرایی و چشم و هم چشمی کردن به یک سطح از مادیگرایی تشویق شده بودند که با یک درآمد واحد نمیتوانستند آن را بدست آورند. در نتیجه، تعداد زنان متاهلی که در خارج از خانه کار میکردند در سالهای پس از جنگ افزایش یافت. تا سال ۱۹۶۰، تقریبا یک سوم کل زنان بخشی از نیروی کار حقوق بگیر بودند. زنان خود را به سمت مشاغل کمدرآمدتر، با مهارت کمتر، مشاغل مخصوص زنان مانند خردهفروشی، گارسون، پرستاری، تدریس و مراقبت از کودکان، یا کار منشیگری سوق دادند. علاوه بر این، دهه ۱۹۵۰ شاهد اولین تلاش سازمانیافته برای تحقیق ایجاد یک قرص کنترل تولد بود، که منجر به اولین قرص ضدبارداری خوراکی شد. این امر منجر به افزایش آزادی برای زنانی شد که نمیخواستند بچهدار شوند یا میخواستند تعداد بچههایی که داشتند را محدود کنند، بنابراین به آنها اجازه میداد تا آزادی بیشتری برای بازگشت به کار یا مجرد ماندن داشته باشند. بسیاری از انتظارات اجتماعی از زنان که در این دوره از تاریخ آمریکا مطرح شد، به تبلیغات جنگ سرد مرتبط بود.
متن تفصیلی:
قرن بیستم به عنوان «افول قدرتمندان برتر و رشد قدرت نسبی افرادی که به وسیله طبقه اقتصادی، نژاد، مذهب یا جنسیت مورد ستم واقع شدهاند»، انتخاب شد.
این امر به ویژه در دوره پس از جنگ رایج شد و در غرب توسط جنبشهای مردمی که به دنبال برابری یا جنبش حقوق مدنی یا جنبش فمینیسم موج دوم بودند، دنبال گردید. […] رهایی زنان در دهه ۱۹۶۰ با «راز زنانه بتی فریدن» یا «دامن کوتاه مری» کوانت آغاز نشد؛ بلکه چندین دهه قبل با برنده شدن زنان در سال ۱۹۲۰، کوتاهتر شدن دامنها در اوایل قرن بیستم، وحشیتر شدن موسیقی و کنار کشیدن زنان و مردان از حساسیتهای محدودکننده ویکتوریایی و ادواردیایی نسلهای والدین، پدربزرگها و مادربزرگها شروع شده بود. این نوع طرز تفکر، زنان را از جنگ جهانی دوم عبور داد.
با وجود پدران، شوهران و پسران درگیر جنگ، در اروپا، آفریقا و آسیا از زنان خواسته شد تا در صنایعی که سابقاً تحت سلطه مردانه بوده از جمله تولید، مشاغلی را انتخاب کنند و تا سال ۱۹۴۵ تقریباً از هر چهار زن متاهل، یک نفر در خارج از خانه کار میکرد. سپس جنگ جهانی دوم به پایان رسید، مردان به خانه بازگشتند و همه چیز برای زنان بار دیگر تغییر کرد. زنان چه بخواهند و چه نخواهند با فشارهای اجتماعی عمدهای مواجه شدند تا نیروی کار بودن را ترک کنند و بار دیگر با نقشهای جنسیتی ایدهآلی که جامعه برای مردان و زنان «مناسب» تلقی میکرد، مطابقت داشته باشند: مردان نانآور خانه بودند، زنان در خانه ماندند تا از کوره و بچهها مراقبت کنند.
عامل اصلی این فشارهای اجتماعی ، خود جنگ سرد بود. جنگ ایدئولوژیک بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی با شرطیسازیهای اجتماعی و تبلیغات فراوانی همراه بود که برای تشویق آمریکاییها به متمایز کردن خود از شوروی طراحی شده بود. عدم پایبندی شوروی به نقشهای جنسیتی سنتی یکی از موضوعات مهم در میان فرهنگ مردم آمریکا بود.
ورزشکاران زن شوروی در بازیهای المپیک ۱۹۵۲ توسط مفسران بهعنوان «جنگاورانی از روسیه طبقانی» توصیف میشدند که «بیجنسیت»، «مردانه»، «مشکوک»، «تانکشکل»، «هاسکی» و «سنگین» بودند.
زنان به سمت کارخانهها سرازیر شدند و مشاغل سنگینی را برعهده گرفتند، که برخلاف دیدگاههای سنتی آمریکا در مورد زنانگی بود. زنان شوروی هیچ چیز از مد و آرایش نمیدانستند و کار فیزیکی آنها باعث میشد که بدنشان غیرزنانه و از نظر فیزیکی برای استانداردهای زیبایی غربی جذاب نباشد. همانطور که مجلهی ShreveportTimes در سال ۱۹۵۹ بیان کرد: «آنها میتوانند ملات را مخلوط کرده و حمل کنند و ریلهای فولادی «بالاست» را روی راه آهن قرار دهند. آنها زن هستند اما به قول ما «زنانه نیستند.» در نتیجهی این تبلیغات و ترس ریشهدار از کمونیسم، اجرای نقشها و رفتارهای جنسیتی سنتی به یک وظیفه میهنپرستانه تبدیل شد.»
پس از آن، خارج از نقشهای جنسیتی سنتی، لباس و آرایش و شکل فیزیکی زنانه، این انتظار اجتماعی فزاینده که ازدواج و خانواده «رویای آمریکایی» است را به وجود آورد. این موضوع تا حدی نتیجه نیاز به تمایز آمریکا از اتحاد جماهیر شوروی بود.
در مقالهای در سال ۱۹۵۱، نیویورک تایمز نوشت: «در اتحاد جماهیر شوروی زنان متاهل در اکثر موارد مجبورند شغلی را انتخاب کنند، زیرا شوهران آنها درآمد کافی برای حمایت از خانواده خود با قیمتهای بالای رایج را ندارند، اما همزمان مجبور به تحمل بار خانهداری و تربیت فرزندان هستند…» این نوعی برابری و پیشرفت است.
در [گذشتهی] آمریکا این تصور حاکم بود که مرد نانآور خانه و زن خانهدار باشند. کتابهایی مانند مراقبت از کودک دکتر اسپاک که برای اولین بار در سال ۱۹۴۶ منتشر شد، ایده «خانواده کودک محور» را تشویق کرد و این ایده را مطرح کرد که قرار است مادری و وظایف زناشویی آنها نسبت به شوهرانشان طبیعتاً محور اصلی زندگی زنان باشد.
در سال ۱۹۴۰، زنان به طور متوسط ۱/۲ فرزند و در سال ۱۹۶۰، ۵/۳ فرزند داشتند. از آن جایی که زنان در این دوره بیش از گذشته به دانشگاه میرفتند، درصد زنان دارای مدرک از ۸/۳ در سال ۱۹۴۰ به ۱/۷ درصد در سال ۱۹۶۵ افزایش یافت، به طوری که طبق یک شوخی رایج گفته میشد که زنان برای دریافت مدرک MRS (خانم متاهل شدن) به کالج میروند، به این معنی که آنها برای ملاقات با مردی که تحصیل کرده و در نتیجه شغل موفقی پیدا میکند، به دانشگاه میروند. در جامعه پس از جنگ جهانی دوم، گرفتن انگشتر زودهنگام برای زنان از اولویت بالایی برخوردار بود. میانگین سن ازدواج برای زنان در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ تنها ۲۰ سال بود و اگر زنی در اواسط ۲۰ سالگی خود هنوز ازدواج نکرده بود، در معرض خطر تلقی شدن به عنوان «پیرزن خدمتکار» قرار میگرفت و مردم تصور میکردند که او دارای مشکلی میباشد. این دیدگاهی بود که توسط کتابهایی مانند مارینا فارنهام[۱] و «زن مدرن: جنسیت گمشده» اثر فردیناند لانبرگ[۲] در سال ۱۹۴۷، تأیید میشد.
این کتاب، زنان مجرد، زنان شاغل و دیگر زنان «غیر زنانه» که وظایف مادری خود را بهعلت اختلالات روانشناختی نمیپذیرند، آسیبشناسی میکند. آنها نوشتند که از دست دادن خانه سنتی مستقل باعث برهم خوردن تعادل درونی زنان شده است. در تلویزیون، رسانه جدیدی که به خانهها هجوم آورد، در برنامههایی مانند Leave It to Beaver، The Adventures of Ozzie and Harriet، و The Donna Reed Show این ایده بیشتر تقویت شد که زن ایدهآل یک زن خانهدار اساساً سفیدپوست و طبقه متوسط است که در خانه میماند، بچهها را بزرگ میکند، خانه را تمیز میکند و کلوچه میپزد. مجلات محبوب زنان همچنین این ایده را تبلیغ کردند که زنان باید «در دوران جوانی بچه دار شوند، و این سؤال را طرح کردند که آیا «دختر خود را برای همسری تربیت میکنید؟» و تاکید بر این ایده کردند که زندگی یک زن میتواند با «کار اداره یک خانه» برآورده (رضایتبخش) شود. مجله نگاه[۳]، در سال ۱۹۵۶، زن خانهدار را «موجودی شگفتانگیز» نامید که «با سنی کمتر از همیشه ازدواج میکند، بچههای بیشتری به دنیا میآورد، و بسیار زنانهتر از دختران آزاد دهه ۱۹۲۰ به نظر میرسد و رفتار میکند» و «بهخوبی مشاغل برتر را به مردان واگذار میکند.» در سال ۱۹۵۵، ماهنامه خانهداری، «راهنمای همسر خوب» را منتشر کرد که در آن به زنان یادآوری میکرد که برای وقتی که شوهرش به خانه میآید، شام را آماده کند، آرایش خود را انجام دهد و خانه را تمیز کند. در این راهنما مواردی مانند «با لبخندی گرم به او سلام کنید و تمایل خود برای جلب رضایت او صادقانه نشان دهید»، «از او سوال نپرسید»، «به یاد داشته باشید که او رئیس خانه است» و «یک همسر خوب همیشه جایگاهش را میداند» گنجانده شده است.[۴]
راهنمای «همسر خوب» در ماهنامه خانهداری ایالات متحده آمریکا در سال ۱۹۵۵
حتی تبلیغات برای مصرفکنندهها در آن دوران نیز این ایده را پیش برد. تبلیغاتی مانند این از Hoover[۵] که میگوید: «صبح کریسمس با یک Hoover شادتر خواهد بود»، با زنی که با خوشحالی یک جاروبرقی جدید را نوازش میکند. یا این تبلیغ را برای شوینده لباسشویی تاید[۶] در نظر بگیرید که با افتخار اعلام میکند: «تاید چیزی که زنان میخواهند را دارد.» یا این تبلیغ برای پیرکس که اعلام میکند «ازدواج موفق از آشپزخانه شروع میشود» و در موضوع «رویاهای دخترانه» از برنامهریزی وعدههای غذایی دوست داشتنی برای مردش صحبت میکند.
حضور زنان خانهدار در تبلیغات[۷]و[۸]و[۹]
در حالی که بیشتر زندگی خانگی که قبلاً توصیف شده بود، برای زندگی مدرن وحشتناک به نظر میرسد، زنان آن زمان در مورد فشارهای اجتماعی که برای حفظ این نقشهای سنتی سختگیرانه بر آنها وارد میشد چه احساسی داشتند؟ خوب، علیرغم اطمینانهایی که از سوی دکتر اسپاک[۱۰] و مرینیا فارنهام در مورد چگونگی چرخش رفاه روانی زنان حول حوزههای خانگی میشد، حقیقت این بود که نشانههای زیادی وجود داشت که شاید زنان آنقدر مشتاق نقشی که از آنها خواسته یا به آنها گفته میشد که در جامعه آمریکا بازی کنند، نبودند. بارزترین این نشانهها، وابستگی فزاینده زنان حومه شهر به مسکّن (آرامبخشها) در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ بود. در سال ۱۹۶۶ آهنگ رولینگ استونز با عنوان «Mother’s Little Helper» جاودانه شد، اگرچه ما کاملاً اذعان داریم که این آهنگ به طور خاص در مورد والیوم[۱۱] بود، که دارویی است که کمی دیرتر از دوره زمانی مورد بحث ما آمد، اما این گرایش به سوی سوءاستفاده از نسخه مشاهده شد؛ به طوری که در سال ۱۹۵۶، ۱ زن از هر ۲۰ زن داروی مپروبامات[۱۲] که به عنوان «میلتون[۱۳]» شناخته میشود، مصرف میکرد. تا ژانویه ۱۹۵۷ بیش از یک میلیارد قرص از این دارو فروخته شد و با وجود اینکه تولید ماهانه دارو ۵۰ تن بود، این میزان برای تأمین تقاضا کافی نبود. اکنون، ما نمیگوییم که فقط زنان یا حتی زنان خانهدار به تنهایی در جنون مصرف آرامبخش شرکت میکنند، اما در سال ۱۹۶۰ احتمال مصرف مسکنها در زنان دو برابر مردان بود و کمپینهای تبلیغاتی، اغلب زنان خانهدار حومه شهر را هدف قرار میدادند. این قرصها در صحنه هالیوود بسیار محبوب بودند، تا جایی که کوکتلهای[۱۴] الکلی حاوی مواد مخدر که با نامهایی مانند «کوکتل میلتون[۱۵]»، که یک Bloody Mary [۱۶] تغییر داده شده بود، رایج شدند. همچنین «Guided Missile» که دو جرعه ودکا و دو تا میلتون بود، و همچنین «میلتینی[۱۷]»، یک مارتینی[۱۸] خشک که در آن قرص میلتون جایگزین زیتونی که به طور معمول مورد استفاده قرار میگرفت، شد. تبلیغات مسکن «بوتیزول[۱۹]» دارای برچسبهایی مانند «حالا او میتواند کنار بیاید…»، در کنار تصاویری از زنان خانهدار حومه شهر ارائه میشد که با آرامش رفتارهای سرسامآور فرزندان خود را کنترل میکردند و نوید یک آرامبخش در طول روز برای استرسهای موقعیتی روزمره را میداد. تبلیغات و بروشورهای اطلاعاتی نوید این را میدادند که قرصهایی مانند میلتون به زنان این امکان را میدهد تا با آرامش استرسهای روزمره زندگی، از خرید مواد غذایی گرفته تا جلسات اولیا و مربیان و شام خانوادگی را تحمل کنند.
تبلیغات مسکن برای مادران خانهدار[۲۰]
در مقالهای که در سال ۱۹۵۶ برای کاسموپولیتن نوشته شد، یک پزشک حتی از تاثیر آرامبخشها در کمک به زنانی که روابط زناشویی منفور با شوهرانشان دارند، خبر داد و ادعا کرد: «داروهای مسکن زنانی را هدف میگیرند که هنگام آمیزش جنسی سردند تا به راحتی به میلهای شوهران خود پاسخ دهند.» علاوه بر تمام چیزهایی که باعث میشود زنان برای امتحان کردن و کنار آمدن با مشکلات به آرامبخشها روی بیاورند، زنان به طور کلی به دلیل مجموعهای از مشکلات درون خانواده، از اضطرابهای شوهر، سطح کلسترول و ناتوانی جنسی گرفته تا بزهکاریهای نوجوانانه فرزندانشان و طبیعتهای لوس مورد سرزنش قرار میگیرند نیز به سمت این داروها میروند.
لاست جندر میگوید که پایههای بیشتر این ناخشنودی، همانطور که نشان داده شد، در خانه در دوران کودکی گذشته است. ابزار اصلی خلقت آنها زنان هستند.
قطعا به نظر میرسد که سالهای پس از جنگ جهانی دوم با زنان به خوبی رفتار میشد. اما، صرف نظر از فشار اجتماعی برای ترک نیروی کار و بازگشت به نقشهای خانگی کاملا تعریف شده، بسیاری از زنان انتخاب شدند یا مجبور شدند این خواستههای اجتماعی را جبران کنند و به عنوان نیروی کار باقی بمانند. به این دلیل که نیاز داشتند یا میخواستند آن را حفظ کنند برای برخی از آنها ساده بود، من جمله استقلال مالی و استقلالی که یک شغل برای آنها فراهم میکرد.
برای دیگران یک شغل خارج از خانه یک ضرورت تلقی میشد، اگر فقط به این دلیل که پس از جنگ جهانی دوم با فرهنگ مصرفگرایی چشم و هم چشمی کردن به یک سطح از مادیگرایی را تشویق میکرد که با یک درآمد واحد نمیتوان آن را حفظ کرد. در نتیجه، تعداد زنان متاهلی که در خارج از خانه کار میکردند در سالهای پس از جنگ افزایش یافت. تا سال ۱۹۶۰، تقریبا یک سوم کل زنان بخشی از نیروی کار حقوق بگیر بودند. دلیل زنان برای حفظ شغل در خارج از خانه هرچه باشد، آنها هنوز هم انتخابهای شغلی خود را محدود به محدودیتهای اجتماعی آن دوره میدیدند؛ در حالی که بسیاری از زنان قبلاً در کارخانهها و مشاغل مهارتی مختلف دیگر در طول جنگ کار میکردند، این مشاغل اکنون کاملاً به قلمرو کار مردانه بازگشته بودند.
در عوض، زنان خود را به سمت مشاغل کمدرآمدتر، با مهارت کمتر، مشاغل مخصوص زنان مانند خردهفروشی، گارسون، پرستاری، تدریس و مراقبت از کودکان، یا کار منشیگری سوق دادند. تمام کسانی که تمایل به پرداخت دست مزد کمتر داشتند، شانس کمتری برای پیشرفت شغلی داشتند و امنیت شغلی کمتری داشتند. برای بسیاری از زنان متاهل حومه شهر که هنوز میخواستند کمی درآمد اضافی کسب کنند، فرصتهای شغلی در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ ظاهر شدند. مهمانیهای توپرور اولین طرح بازاریابی چند سطحی برای دهه ۱۹۵۰ میلادی، خانم رئیس در سال ۱۹۵۰ میلادی به بهره برداری رسید، در حالی که شرکتهای مریکی که در سال ۱۹۶۳ تاسیس شدند، فروش جامعه را از طریق «مهمانیها» و فروش در به در توسط زنان تشویق کردند.
با این حال، ذکر این نکته مهم است که حتی داشتن شغل تضمین نمیکند که یک زن میتواند استقلال مالی داشته باشد. تا سال ۱۹۶۰ که ایالات متحده تضمین کرد که زنان میتوانند به تنهایی حساب بانکی باز کنند و تا سال ۱۹۷۴ که زنان از تبعیض اعتباری توسط قانون فرصتهای اعتباری برابر محافظت میشدند، آن دسته از زنانی که خارج از خانه کار میکردند، چه متاهل و چه مجرد، عموما به عنوان ریشه بیثباتی اجتماعی آسیب شناسی میشدند. کارشناسانی مانند فارنهام و لونبرگ در مادرن ویمن، بر این باور بودند که زنانی که میخواهند خانه را ترک کنند، نشاندهنده بیماری عمیقی هستند که زنان را به در نظر گرفتن ویژگیهای مردانه پرخاشگری، سلطهجویی، استقلال و قدرت تشویق میکند. اکنون، با وجود جنبههای تاریکتر «عصر طلایی» آمریکا در قرن بیستم، نقاط روشنی برای زنان وجود داشت.
تأثیر اجتماعی و روانشناختی پایداری داشت، اما نیز یکی از بخشهایی بود که بتی فریدان به طور مستقیم آن را نقد کرد و در کتاباش فمنین میستیکو در سال ۱۹۶۳ به آن پاسخ داد، که اغلب به عنوان شروع موج دوم جنبش فمنیستی تلقی میشود. علاوه بر این، دهه ۱۹۵۰ شاهد اولین تلاش سازمانیافته برای تحقیق ایجاد یک قرص کنترل تولد بود، که منجر به اولین قرص ضدبارداری خوراکی اینوید شد، که توسط افدیاِی در سال ۱۹۶۰ تایید شد. این امر منجر به افزایش آزادی برای زنانی شد که نمیخواستند بچهدار شوند یا میخواستند تعداد بچههایی که داشتند را محدود کنند، بنابراین به آنها اجازه میداد تا آزادی بیشتری برای بازگشت به کار یا مجرد ماندن داشته باشند؛ در حالی که هنوز آزادی برای داشتن استقلال جنسی بیشتر داشتند. بسیاری از انتظارات اجتماعی از زنان و خانوادهی هستهای که در این دوره از تاریخ آمریکا مطرح شد، به پارانویا و تبلیغات جنگ سرد مرتبط بود.
ذهنیت «ما در برابر آنها» نیاز عمیقی به تمایز فرهنگ آمریکایی از شوروی ایجاد کرد، هم از طریق اقتصاد و ایدئولوژی مذهبی، و همچنین در خیلی از پایههایی که چطور خانواده ساخته شده بود. این قسمت تا حد زیادی حول تجربیات زنان طبقه متوسط آمریکایی میچرخد که در آن زمان بیشتر توسط زنان سفیدپوست نمایندگی میشدند. تجارب زندگی و نقشهای مورد انتظار از زنان طبقه کارگر و زنان رنگینپوست در آن زمان متفاوت بود. اما این نقشها با به اصطلاح رویای آمریکایی، حصار سفید و ۲.۵ کودکی که در حیاط بازی میکردند، همسو نبود. ویدئو
[۱] Martina Farnham
[۲] Ferdinand Lunberg
[۳] LooK
[۴] https://littlethings.com/lifestyle/1950s-good-housewife-guide/1095876-5
[۵] تولیدکننده جاروبرقی
[۶] Tide
[۷] https://envisioningtheamericandream.com/2014/10/01/what-women-want/
[۸] https://nadiabilek.home.blog/2018/11/12/tide-advert-analysis/
[۹] https://pyrex.cmog.org/content/%E2%80%9Csuccessful-marriages-start-kitchen%E2%80%9D
[۱۰] Spock
[۱۱] Valium
[۱۲] Meprobamate
[۱۳] Miltown
[۱۴] نوشیدنی الکلی
[۱۵] Miltown Cocktail
[۱۶] نوعی نوشیدنی الکلی است که از ترکیب ودکا و آب گوجه فرنگی تهیه میشود و برای مزهدار کردنش به آن چاشنیها و طعمدهندههایی اضافه میگردد.
[۱۷] Miltini
[۱۸] مارتینی یک نوشیدنی الکلی ترکیبیکه از جین و ورموت و زیتون به عنوان مزهدهنده در آن استفاده میشود.
[۱۹] Butisol
[۲۰] http://www.bonkersinstitute.org/medshow/cope.html