«آزادی زنان» آرمانی است که بواسطه ظلم تاریخی غرب به جنسیت زن، همواره توسط جنبشهای فمینیستی در دو قرن گذشته دنبال شده است. ازجنبشهای مطالبه حق رای برای زنان گرفته تا جنبشهای مطالبه برابری دستمزد زن و مرد که تا امروز نیز ادامه دارد.
اما فارغ از ریشههای شکلگیری، نوع مطالبات و میزان موفقیت جنبشهای زنانه، یک مسئله توجه برخی تحلیلگران مطرح غربی را در این موضوع به خود جلب کرده است و آن از سوء استفاده از جنبشهای آزادی زنان توسط نظام سرمایهداری در ۱۰۰ سال گذشته است.
کارشناسان متعددی در غرب معتقدند نظام سرمایهداری و بخصوص دولت ایالات متحده آمریکا در سالهای گذشته از آرمان آزادی زنان و جنبشهای فمینیستی استفاده ابزاری کردهاند و آن را به انحراف کشاندهاند.
یکی از نویسندگان مطرح در این زمینه، خانم پروفسور هستر آیزنشتاین، استاد جامعه شناسی کویینز کالج و دانشگاه سیتی شهر نیویورک هست. پروفسور آیزنشتاین که خودش از فعالین جنبشهای زنان هست در کتابی که با نام «فمینیسم اغواشده» در سال ۲۰۰۹ منتشر کرد، با ذکر نمونههای متعدد تاریخی شرح میدهد که چگونه فمینیسم و جنبشهای زنانه توسط جریان سرمایهداری به انحراف کشیده شده و به ابزاری برای استثمار دنیا توسط آنها تبدیل شده است.
خانم آیزنشتاین استثمار سرمایه داری از آرمان آزادی زنان را به سه دسته تقسیم میکند:
۱- استثمار مردم ایالات متحده
۲- استثمار کشورهای در حال توسعه
۳- استثمار منطقه خاورمیانه
در بخشی از این کتاب آمده: «من کاربردهای جریان فمینیسم را برای سرمایهداری جهانی، هم در به انحراف کشاندن جنگ طبقات فقیر علیه طبقات ثروتمند در ایالات متحده و هم در به انحراف کشاندن انقلابها در جهان سوم، تشریح کردم. حال یک کاربرد دیگر هم به آن اضافه خواهم کرد: به خدمت گرفتن ایدهها و انرژیهای فمینیستی به عنوان بخشی از جنگ معاصر علیه تروریسم.»
در توضیح این مسئله خانم آیزنشتاین، فمینیسم را بعنوان ابزار اجماع ساز غرب در جنگ علیه ترور عنوان میکند و تشریح میکند که چطور ایالات متحده آمریکا در مواقعی که اجماع افکار عمومی غرب را در جنگ علیه تروریسم در خاورمیانه از دست میدهد با مطرح کردن آرمان آزادی زنان برای مردم این منطقه، اجماع غربیها را بازسازی میکند. یکی از نمونههای آن هم در کتاب خانم آیزنشتاین، جنگ افغانستان هست. بعد از طولانی شدن جنگ افغانستان و نتایج ناامیدکننده آن در این کشور، حمایت افکار عمومی غرب نسبت به ادامه جنگ شکننده شد و اروپاییها خواهان خروج از ائتلاف ناتو در افغانستان بودند. ایالات متحده برای بازسازی ائتلاف و ایجاد اجماع برای تداوم جنگ مسئله محدودیتهای زنان و دختران در حکومت طالبان در صورت خروج از افغانستان را مطرح کرد و با عملیات رسانه ای گسترده، احساس گناه به افکار عمومی غرب در صورت عدم حمایت از تداوم حضور در افغانستان را القا کرد.
اکنون بنظر میرسد در سالهای اخیر نیز که آمریکا، اجماع افکار عمومی غرب را در حمایت از تحریم یکجانبه ایران به بهانه تلاش احتمالی برای دستیابی به سلاح هستهای از دست داده بود، با یک برنامه ریزی همه جانبه، یک بار دیگر تاریخ آرمان مقدس آزادی زنان را به دستاویزی برای ایجاد اجماع برای همراهی با سیاستهای یکجانبه خودشان علیه ملت ایران تبدیل کردهاند.