بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ شفاهی نظام سلامت کشور بویژه در دوره معاصر ؛ این برنامه با حضور دکتر محمد علی محققی

تاریخ: 22 آبان 1401/ لینک

  • سمت‌ها:
  • رئیس مرکز سرطان مجتمع بیمارستان امام خمینی رحمة الله علیه
  • معاون آموزشی وزارت بهداشت 88-91
  • عضو هیئت‌علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران
  • عضو هیئت امنای موسسه بهداری رزمیست نظام سلامت ایران

 

  • تحصیلات:
  • فلوشیپ جراحی سرطان را در دانشگاه تگزاس آمریکا
  • فلوشیپ جراحی پیوند اعضا در دانشگاه پیتسبرگ آمریکا
  • فلوشیپ آموزش پزشکی را در دانشگاه ایلینویز آمریکا

 

  • خدمات:
  • راه اندازی دوره دکتری حرفه ای فیزیوتراپی در دانشگاه علوم پزشکی تهران
  • راه اندازی دوره پزشک خانواده در ۲۰ دانشگاه علوم پزشکی
  • راه اندازی رشته های طب سالمندی، طب خانواده، طب هوا و فضا و ژورنالیزم پزشکی
  • راه اندازی سامانه آموزش مداوم جامعه پزشکی
  • تدوین سند راهبردی طب سنتی ایرانی اسلامی
  • تفویض اختیار برگزاری آزمون گواهینامه تخصصی دانشگاه ها
  • راه اندازی و پذیرش دانشجو در رشته تکمیلی تخصصی تروما در جراحی عمومی
  • ایجاد دبیرخانه اخلاق پزشکی در وزارت بهداشت و راه اندازی سازمان سنجش آموزش پزشکی
  • راه اندازی اولین دانشگاه طب سنتی اسلامی ایران

نکات مصاحبه

1) ماجرای شبکه :

در حدود سال های 1351 تا 1355 یک فعالیتی در آذربایجان غربی شروع شد به نام پروژه آذربایجان غربی دهه1350. این پروژه به ابتکار دانشکده بهداشتِ دانشگاه تهران و وزارت بهداری وقت و با مشارکت سازمان جهانی بهداشت طراحی گردید.این سه مجموعه، یک منطقه ای به اسم منطقه چنقرانلو که شامل 17 روستا در اطراف ارومیه در اذربایجان غربی می شود را انتخاب کرده و مطالعات اولیه را انجام دادند. برای مطالعات اولیه این پروژه، شخصیت هایی مثل دکتر برزگر، دکتر فریدون امینی، دکتر شمس الدین مفیدی، تلاش کردندتا این برنامه آماده شد.

اتکای این برنامه بر کارکنان بهداشت محلی هر منطقه بود. مأموریت این افراد به این صورت بود که اولا ضروریات بهداشتی را آموزش بدهند، دو، به دلیل شرایط بد آب آشامیدنی آن زمان باید به مردم شیوه جوشاندن و کلر زنی و کیفیت استفاده از آن را آموزش بدهند تا مبادا دچار بیماری های واگیردار شوند، سه، اطلاع رسانی نسبت به تغذیه صحیح، چهار، مراقبت از مادر و کودک بود، برنامه های تنظیم خانواده جاذبه بیشتری برای به ورز ها داشت، پنج، ایمن سازی در برابر ویروس ها به واسطه واکسن هایی چون ابله و مقابله با بیماری های شناخته شده به واسطه داروهایی که توزیعش به واسطه به ورز مشکلی ایجاد نمی کرد. این ها مواردی بود که برایش آموزش می دیدند.

این طرح حدود 5 سال اجرایی شد و نتایج خوبی از آن به دست آمد. پس از طراحی درسنامه ها و تربیت شدن مربی زیر ساخت های این پروژه آماده شد و در فاصله سال های 55 تا 63 قریب به 2500 خانه بهداشت در روستا ها دایر شد. کم کم این ساختار توسعه پیدا کرد و به صورت کاملا برنامه ریزی شده و فراگیر در سطح کشور اجرائی و نام شبکه بهداشت و درمان را از آن خود کرد.

شبکه شهر رسا در اصفهان یکی از شبکه های نمونه این پروژه ملی شده بود. تقریبا دورترین منطقه کوهستانی ای که در این شهرستان بود. ما از این مکان به همراه دکتر ملک افضلی بازدید کردیم. به ورز آن جا همه اطلاعات مردم را داشت، چند نفر در آن روستا باردار هستند، چند نفر تا حالا واکسینه شدند، ماه آینده چند نفر باید واکسینه شوند، اگر اتفاقا یک نفر برای واکسینه نمی آمد به ورز به سراغش می رفت و واکسیناسیون رو انجام می داد و باعث شده بود که در آن روستا و اقماری که در آن روستا بود، این شاخص در عالی ترین حد ممکن ارتقاء پیدا کند.

به لطف این ساختار کشوری مثل ما بالای 99 درصد پوشش واکسیناسیون عمومی هست، حتی در کشورهای توسعه یافته در اروپای غربی، در آمریکای شمالی، همچنین شاخصی رو نداریم!

  • جنگ و بیماری:

اگر به نشریات علمی مراجعه کنید، مواجه می شوید با آمار های سرسام آور بیماری در زمان جنگ. در جنگ های قبل از جنگ تحمیلی یعنی جنگ ویتنام دهه ۸۰ ، جنگ کره دهه ۵۰ ، جنگ جهانی دوم و جنگ جهانی اول همچنین جنگ داخل آمریکا و همه این جنگها که البته اخیرا بنده بخاطر مناسبتی همه اینها را از رفرنس ها مطالعه کردم؛ در همه این جنگها تلفات ناشی از بیماری های واگیر از تلفات نظامی بیشتر بود! بیشترین آنها هم در جنگ داخلی آمریکا است، چندین برابر تلفات نظامی که از وحشتناک ترین جنگها بود به خاطر بیماری هایی چون مالاریا و طاعون و بیماری های واگیر دار تلف شدند. همچنین در همه جنگ هایی که بعد از جنگ تحمیلی علیه کشور عزیزمان اتفاق افتاد این ماجرا هست. شواهدش موجود است، می توانید به نشریات علمی مراجعه کنید. برای کشور هایی مثل افغانستان، عراق و یمن چه بسا این اتفاق افتاده باشد. آن چیزی که باید به آن افتخار کنیم این است که ما در زمان جنگ تحمیلی تلفات ناشی از بیماری های واگیر دار نداشتیم یا بسیار محدود داشتیم و همه گیری شبیه به آن ها را هم نداشتیم، این موضوع به تأیید کارشناسان بهداشت جهانی هم رسیده است.

نکته ای که باید توجه کرد این است که در زمان جنگ تحمیلی با وجود همه محدودیت ها و کمبود بودجه و تحریم ها، شاخص نظام سلامت ما همزمان با جنگ ارتقاء پیدا کرده است و این یک نوع معجزه در نظام های سلامت محسوب می شود.

اما چه شد که این اتفاق رخ داد؟! همه این اتفاقات مرهون خدمات شبکه است، این شبکه ای که نوپا بوده است و تازه شکل گرفته است و بقیه ساختارهایی که پشتیبان آن بوده اند که نیروی انسانی اش را در دانشگاه هایی که حالا ادغام شده اند دارند تربیت میکنند، پشتوانه ی جبهه و جنگ هم بوده اند و بزرگانی مثل مرحوم دکتر جوادی که یکی از استادان دانشگاه دانشکده بهداشت هستند ایشان شخصا در جبهه ها شرکت میکردند و مسائل تغذیه و بهداشت محیط و بهداشت اماکن جبهه ها را مدیریت میکردند یا برنامه ی واکسیناسیونی که تدبیر شده است گفتمان واکسیناسیون برای جبهه هارا مرحوم دکتر یلدا در بخش عفونی بیمارستان امام خمینی شروع کردند که یک دانشجو بودند و الان از استادان هستند از ایشان سوال می کنند که آیا برای بعضی از بیماری هایی که مسری هست مثل حصبه لازم هست جبهه ها واکسیناسیون انجام بشود؟! ایشان در پاسخ می گویند در جبهه لازم است این واکسن ها زده بشود. ببینید، واکسیناسیون در خط مقدم توسط استاد دانشگاه انجام می شد.

این ها همه علت ها و ریشه هایی برای عدم سرایت این بیماری هاست.

  • بیماری مالاریا و طغیان رودخانه ها:

 200 روز قبل از جنگ تحمیلی هر شش رودخانه خوزستان طغیان کرد. وقتی از بالا به خوزستان نگاه می کردیم، کیلومتر ها از خوزستان زیر آب بود به نحوی که فکر می کردیم زیرمان دریاست اما واقعیت این بود که سیل بود. این شرایط، طغیان مالاریا را بسیار محتمل می کرد. 200 روز بعد از سیل، جنگ تحمیلی شروع شد، ما در زمان جنگ طغیان مالاریا نداشتم که اگر می بود به تنهایی می توانست تلفاتی بیش از تلفات تمام جنگ بگیرد، این خدمت کمتر گفته می شود، کمتر بیان می شود، عمدا خواستم در اینجا به آن اشاره ای داشتم، تحلیل و آمار دقیق باشد برای متخصصین بهداشت.

 

 

گزارش تفصیلی

سال‌های پیش از انقلاب بیمارستان پهلوی سابق یا همان امام خمینی فعلی و بیمارستان های دکتر شریعتی و سینا محور فعالیت‌های دانشجویی و اجتماعات مردم بر علیه رژیم سابق و حتی بعضی از جلسه های سیاسی و انقلابی مهم در بیمارستان ها برگزار می شد.برای نمونه مراسم تشییع پیکر شهید نجات‌اللهی از بیمارستان امام خمینی تهران آغاز شد و تا میدان انقلاب ادامه پیدا کرد.نیروهای ساواک در این تظاهرات مردم را به آتش گلوله بستند. یکی از پزشکانی که شاهد این ماجرا بود دکتر محمدعلی محققی است دانشجوی سال پنجم دانشگاه علوم پزشکی تهران که در بیمارستان دکتر شریعتی خدمت می کرد. سال ۱۳۵۷ انقلاب به ثمر نشست و نوبت سازندگی و توسعه جهاد سازندگی تشکیل شد و دانشجویان پزشکی به عنوان بخشی از نیروهای جهادی داوطلب رفتن به مناطق محروم داوطلب شدند. دکتر محمدعلی محققی هم برای خدمت راهی ترکمن صحرا و گنبد کاووس شد و در روزهای ابتدایی وقوع سیل لرستان و خوزستان به آن مناطق رفت. سال ۱۳۵۹ سال جنگ و نیاز فوری و وسیع به خدمات پزشکی محمدعلی محققی که کارورز جراحی در بیمارستان شریعتی بود به منطقه سرپل ذهاب و غرب کشور اعزام شد. درمانگاه شهید نجمی که در ساختمانی نیمه تمام برپا شد و بیمارستانی که در ۲۴ ساعت زیر گلوله‌های دشمن به راه افتاد، او را به خوبی به خاطر دارند. بعد از جنگ از نظر سیاسی و اجتماعی ویژگی های متفاوت و چالش‌های جدیدی داشت. دکتر محمدعلی محققی که سالها به عنوان رئیس مرکز سرطان مجتمع بیمارستان امام خمینی رحمة الله خدمت می کرد به عنوان معاون آموزشی وزارت بهداشت همسو با نیازهای جامعه و نظام پزشکی ایران قدم های بزرگی برداشت:

 راه اندازی دوره دکتری حرفه ای فیزیوتراپی در دانشگاه علوم پزشکی تهران، راه اندازی دوره پزشک خانواده در ۲۰ دانشگاه علوم پزشکی، راه اندازی رشته های طب سالمندی، طب خانواده، طب هوا و فضا و ژورنالیزم پزشکی، راه اندازی سامانه آموزش مداوم جامعه پزشکی، تدوین سند راهبردی طب سنتی ایرانی اسلامی، تفویض اختیار برگزاری آزمون گواهینامه تخصصی دانشگاه ها راه اندازی و پذیرش دانشجو در رشته تکمیلی تخصصی تروما در جراحی عمومی، ایجاد دبیرخانه اخلاق پزشکی در وزارت بهداشت و راه اندازی سازمان سنجش آموزش پزشکی، یادگار دوران خدمت او در وزارت بهداشت از سال ۸۸ تا سال ۹۱ هست.

 با تبلیغات پزشکان طب سنتی در سال‌های اخیر موج تازه‌ای از علاقه و گرایش مردم به میراث طب پیشینیان به راه افتاد دکتر محققی که مشاوره معاون آموزش وزارت بهداشت بود مامور شد تا اولین دانشگاه طب سنتی  اسلامی ‏ایران راه اندازی کند. تاسیس دوره های تخصصی طب سنتی در دانشگاه های علوم پزشکی و ثمره تلاش او و همکارانش هست.

 دکتر محققی که فلوشیپ جراحی سرطان را در دانشگاه تگزاس آمریکا فلوشیپ جراحی پیوند اعضا در دانشگاه پیتسبرگ آمریکا و فلوشیپ آموزش پزشکی را در دانشگاه ایلینویز آمریکا گذرانده است در حال حاضر عضو هیئت امنای موسسه بهداری رزمیست نظام سلامت ایران به همت پزشکانی چون دکتر محمدعلی محققی از گردنه های سختی عبور کرده است امروز دکتر محمدعلی محققی میهمان ماست. روایت سپید به تاریخ نظام شفاهی سلامت در تاریخ معاصر پرداخته است، با تاکید بیشتر بر نظام شبکه بهداشت و درمان کشور.

 مجری: از نظام سلامت بگید اما قبل از اون از دهه 30_40 شمسی از کرمان و رفسنجان بگین.

دکتر:برای ورود به بحث من ترجیح می‌دهم یک ترسیم محدودی در حداقتضای بحث از شرایط دهه 40 که من وارد دبستان شدن تا دهه ۵۰ به طور خیلی خلاصه داشته باشم اولین دبستانی که در شهر ما به اسم دبستان حکمت بود در رفسنجان سال ۱۳۴۲ وارد کلاس اول شدم یکی از شاخص هایش این بود که بسیاری از دانش آموزان بیماری های مهمی را داشتند مثلاً بیماری‌های چشمی، یک بیماری واگیردار تراخم وجود داشت، تقریبا آن دبستان و دبستان بعدی که سال دوم من منتقل شدم در همان شهر صد درصد دانش آموزان تراخم داشتند، یکی هم خود من بودم. در سال دوم یک پزشکی به نام آقای دکتر فاضلی که چشم پزشک بود وارد شهر ما شد و بچه ها در مراسم صف کشیدند، مراسم صبحگاهی که برگزار می‌شد ایشان با یک وسیله ای که نیترات نقره بودبه شکل جامد (اسم عرفی اش هم سنگ جهنم بود) به همراه یک پلک برگردان، پلک همه بچه‌ها را برمی گرداندند و با این سنگ جهنم ملتحمه را تماس می داد که سوزش خیلی زیادی داشت و البته همان باعث شد که یک مقداری این بیماری کنترل شود یا فرض کنید کچلی ها.

یک گروهی از دانشگاه شهید بهشتی در حول و حوش سال ۵۳ ۵۴ از همان روستاهای آن مناطق بازدید کرده بودند یک مناسبتی شد من توانستم در جلسه‌ای که این دانشجویان گزارش می‌دادند شرکت کنم آماری که گرفته بودند حدود ۶۵ درصد از دختر بچه هایی که در آن روستا زندگی می کردند کچلی داشتند بیماری‌های اسهالی، سل، بیماری های انگلی، بیماری های تنفسی، حقیقتا غوغا می‌کرد. یا سرخچه حدود نیم قرن پیش من حتی شاهد یک اتفاق غم‌انگیزی بودم، محلی که ما  ساکن بودیم نزدیک شیر خورشید سرخ آن زمان بود که تنها مرکز بهداشتی آن شهرستان بود، بچه هایی را میدیدم که پدر و مادرها به بیمارستان می آوردند و از همین بیماری های تنفسی فصلی یا اسهال و استفراغ رنج می بردند و وقتی بر می گشتند جنازه این بچه روی دست هایشان بود. شرایط بهداشتی آن زمان فوق العاده وخیم بود.

 مجری: مالاریا….

دکتر:همه اینها وجود داشت و مردم از آن رنج می بردند مرگ و میر ها بسیار بالا بود. یکی دو بار شاهد التور بودم در دهه 40 یکی هم سال ۴۶ بود، منظورم هم گیری وبا بود که شاید در شهرخانه‌ای نبود که مبتلائی نداشته ما کنجکاو بودیم و می رفتیم داخل… افرادی را که وارد بیمارستان می کردند لباس های شان را خارج می کردند و لباس های بیمارستانی تن شان می کردند و لباس های شان را آتش می‌زدند. یک رعب و وحشت خیلی عجیبی حاکم شده بود، تا اینکه دوره این هم گیری می گذشت و دوباره به حالت عادی بر می گشت در این بین عده زیادی تلف می شدند. یکی دوتا آمار هم شاید در شروع بحث بگویم بهتر هست و آن آماری که گزارش شده، در آن زمان در هر سال حدود ۱۱ هزار طفل معصوم از کزاز نوزادی از دنیا می رفتند.

مرگ‌ومیر ناشی از بیماری‌های اسهالی در هر سال حدود ۳۶ هزار نفر بود، این آمار مربوط به دهه ۵۰  و دهه ۳0 هست، زمانی که جمعیت ایران حدود ۳۵ میلیون نفر بود.

مجری: شما چگونه با سلامت و علوم پزشکی پیوند خوردید و وارد رشته پزشکی شدید؟!  چه زمانی و چگونه؟

دکتر:جایی که شاید به آن گفت جرقه ای از گرایش به طب سلامت در من شکل گرفت قرائت باب برزویه طبیب کلیله و دمنه بود که می‌دانید این کتاب از هندوستان به ایران آورده شده است و ترجمه شده است و مربوط به قبل از دوره اسلامی هست دومی هم نقش معلم هست.

مجری: چه زمانی وارد دانشگاه شدید؟

دکتر:کنکور سال ۱۳۵۴ دانشگاه علوم پزشکی تهران آن موقع دانشگاه تهران بود.

مجری: از دوره آموزشی خاطره خاص هم دارید؟

دکتر:دوره های دانشجوئی ما دوره‌های بحرانی قبل از انقلاب و بعد از پیروزی انقلاب و سال‌های جنگ تحمیلی و دفاع مقدس بود بسیار پر حادثه و پر تنش بود یکی از خاطرات از مرحوم دکتر حبیبی بود که به مناسبت هفتادمین سال تاسیس از دانشگاه تهران در یک جلسه‌ای که در تالار ابن سینای دانشکده پزشکی تشکیل شد شرکت کردند و یک سخنرانی داشتند ایشان سخنرانی شان با این شروع کرد که شما فرمودید هفتادمین سال دانشگاه این دانشگاه ۷۰ سال نیست این دانشگاه ۱۷۰۰ سال هست شاید هم هم بیشتر…

اشاره ای داشت به تاریخ جندی شاپور که جندی شاپور مهد تمدن در آن دوران بوده و تعبیرات ای که در کتابهای تاریخ تمدن شده است به عنوان چهارراه علم نامیده شده از همه ملت ها از همه فرهنگ ها و تمدن هایی که در آن زمان وجود داشتند به جندی شاپور می‌آمدند و پیشینه دانشگاه توی کشور ما ۷۰ سال نیست و بلکه هزار و ۷۰۰ هزار سال است…

مجری: کجا رفتین بعد از فارغ التحصیلی؟

 دکتر: من همه تحصیلاتم را در دانشگاه علوم پزشکی تهران بودند دوره نظام وظیفه تهران در قالب خدمات و جبهه و دفاع مقدس همراه بود بعد از آن که وارد دوره دستیاری شدم.. علاقه داشتم برم رشته اطفال ولی برخورد کردیم به جنگ و جنگ همینطور بود شروع جنگ یعنی ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ شروع اینترنی مان بود.

در دوره پزشکی عمومی در بیمارستان شریعتی تهران

 و مجروحان بمباران فرودگاه مهرآباد را یک عده شان را آوردن بیمارستان شریعتی یعنی از همان روز اول جنگ ما درگیر این بحث شدیم.

یعنی از همون روز اول جنگ، درگیر این بحث بودیم. ولی وقتی که خواستیم وارد دوره دستیاری بشویم سال 60 بود. جنگ فراگیر شده بود. نیازهای جبهه و جنگ بسیار بارز بود. شاید بهترین رشته ای که میتوانست پوشش بدهد رشته جراحی بود تصمیم مون رو عوض کردیم و رشته جراحی عمومی رو انتخاب کردیم.

مجری: ایام دستیاری شما تقریبا اگر اشتباه نکنم با شکل گیری و یا توسعه نظام شبکه در کشور تقارن دارند.

به نوعی بله تقارن دارند. اگر اجازه بدهید وارد بحث شبکه بشویم. اگر میخواهید شبکه رو بیان کنید باید حق مطلب رو ادا کنید. یک فعالیتی در آذربایجان غربی شروع شده؛ از سال 51 تا 55، این اوایل دوره شبکه است. موضوع هم به ابتکار دانشکده بهداشت دانشگاه تهران و وزارت بهداری وقت و با مشارکت سازمان جهانی بهداشت طراحی میشود. اسم این پروژه «پروژه آذربایجان غربی دهه 1350» هست. مستندات زیادی درباره اش وجود دارد. این سه مجموعه، یک منطقه ای به اسم منطقه چنقرانلو که شامل 17 روستا در اطراف ارومیه در اذربایجان غربی می شود را انتخاب کرده و مطالعات اولیه رو انجام دادند. برای مطالعات اولیه این پروژه، شخصیت هایی مثل دکتر برزگر، دکتر فریدون امینی، دکتر شمس الدین مفیدی، تلاش کردند و این برنامه آماده شد.

برنامه به این صورت بود که تمام اتکای برنامه بر کارکنان بهداشتی محلی بود. میگفتند اگر برای بهداشت یک منطقه از خارج این منطقه افرادی وارد بشوند. اینها هم با فرهنگ آن منطقه کمتر آشنا هستن و هم ماندگار  نیستند و این ثبات پیدا نمی‌کند. مشکلی که هنوز هم داریم. خب یک کارکنان بهداشتی اولیه و بعد از روستاها به انتخاب خود روستائیان یک نفر پسر یک نفر دختر که سنین شان طوری بود که میتوانستند تعلیم ببینند آموزش ببینند و بعدا استخدام بشوند انتخاب میشدند و این ها به عنوان بهورز مرد یا بهداشت یار، بهورز زن تربیت میشدند. برایشان یک دوره دوساله آموزش میدادند بعد از این و بخشی از دوره آموزشی که مجددا به روستا برمیگشتند. این اموری که بهداشتی اولیه بود وظیفه این بهورز های اولیه در آن طرح بود؛ که این ها شامل 7، 8 مورد هست: مهمترینش آموزش ضروریات بهداشتی به مردم هست. اینها چون مردم انتخاب کرده بودند، برای همان محل بودند و زبان همدیگر رو کامل میفهمیدند، به زبان مردم، آن ضروریات مسائل اولیه بهداشتی رو آموزش میدادند. دومینش راجب آب آشامیدنی است. آب اشامیدنی سالم که آن زمان شرایط آب آشامیدنی خیلی بد بود. آموزش میدادند که چطور آب آشامیدنی رو بجوشانند یا کلر زنی کنند و به چه نحوی مصرف کنند که بیماری ها منتقل نشوند و سایر مطالب اولیه بهداشت محیط. بحث سوم راجع به تغذیه بود. اینها همه در سطح آموزش و بعضی از آنها هم با یکسری مداخله های فراتر از آموزش به مردم روستا داده میشد، اما اونجایی که جاذبه بیشتری برای بهورزها داشت، مراقبت از مادر و کودک بود و برنامه های تنظیم خانواده. خب در نظر داشته باشید در آن دوران اصولا خانواده ها تعداد فرزندان زیادی داشتند و برای تغذیه شون، برای بهداشت شون، برای امور معیشت شون، غالبا در روستا ها، مردم با مشکل مواجه میشدند. این چهارمین مطلبی بود که بهورز ها به مردم یاد میدادند. بحث بعدی ایمن سازی در حد واکسن هایی است که اون زمان وجود داشت؛ حالا یکی از آن واکسن ها ابله بود و بیماری های بومی که در آنجا شایع بود و مردم هم میدانستند و شناختشان هم آسان بود و کنترلش هم آسان بود و یکی هم داروهایی که طوری بود که توزیعش توسط بهورز مشکلی ایجاد نمیکرد و مورد نیاز مردم هم بود. این چند موردی بود که هم برایش آموزش میدیدند، هم انجام میدادن، و این طرح در مدت 4، 5 سال انجام شد و تجربه بسیار خوبی را بدست آوردند.

 یک گروهی مامور شدند که بیایند درس نامه را برای این بهورزها بنویسند. شاید گفتنش آسان باشد؛ اما تهیه یک درسنامه ای برای آن مجموعه کار خیلی تاثیر گذاری است که در آینده خیلی از آن استفاده میشود. یک عده آمدند و آموزشگاه به ورزی رو دایر کردند، آموزشگاه به ورزی در شهر دایر بود؛ مثلا در این مثال در ارومیه دایر بود، زیر نظر مربیان و به شکل شبانه روزی اداره میشد و نظارت برای فعالیت های بعدی شان در روستا هم به عهده مربیان خودشون بود. دانشکده ی بهداشت باز مطالعه ای انجام داد. در این 17 روستا، بعضی شاخص های مهمش مثل مرگ و میر مادر و کودک را اندازه گرفتند و با روستاهایی که این سیستم را نداشت، مقایسه کردند و ثابت کردند که به طور معنادار این شاخص ها بهتر شده؛ یکی پوشش خدمات اولیه بهداشتی مثل واکسیناسیون، یکی کاهش مرگ و میر مادر و کاهش مرگ و میر کودک رو ثابت کردند. این مدل میتوانست بسیار راهگشا باشد و به همین دلیل در دوره بعدی که حالا باید شروعش را همان سال 55، 56 و امتدادش را تا سال 63 داشت؛ که تحولات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در این دوره، ویژگی های خاصی را دارد، دوره انقلاب بوده است، دوره پیروزی انقلاب بوده، دوره قبل از جنگ بوده، شروع جنگ بوده و چندین حادثه بزرگ غیرمترقبه در این فاصله بوده، زلزله طبس بوده، سیل بسیار مهیب خوزستان در سال 1358 بوده، اتفاقات خیلی مهمی در این دوره پیش آمده است. و تحولات اجتماعی و انقلابی، همه اینها خواسته های مردم طبعا خود را نشان میدادند؛ مسئولین رو به این فکر واداشت که این کار را عمومیت بدهند. از همون سال 55، 56 به بعد شروع شد. برخورد سیستمی با اون شبکه بهداشت، برخورد سیستمی با این بحث شبکه بهداشت از همانجا شروع شد و به سرعت تعمیم پیدا کرد؛ چون مدل به دست آمده بود، تمرکز روی نیروی بومی ثابت شده بود که مؤثره، منابع درسنامه تهیه شده بود، یکسری مربی تربیت شده بودند، زیرساخت ها و ساخت و ساز این کار آماده شده بود. و لذا در این فاصله ۵۵ تا ۶٣ غریب به ٢۵٠٠ خانه بهداشت در روستاها دایر شد. این ساختار توسعه پیدا کرد به صورت کاملا برنامه ریزی شده و فراگیر در سطح کشور و نام شبکه بهداشت و درمان به آن اطلاق شد. چینشش به این شرح هست که خانه بهداشت در روستا است. معمولا هر روستا و هر خانه بهداشت حدود 1500 نفر رو باید پوشش میداد. این معنای پوشش جمعیتی، اینطور وارد میشد. یک خانه بهداشت در روستایی که مرکزیت داشت، نسبت به روستاهای دیگر و جمعا با روستاهای اقمار (این طور تعریف کردند که به صورت پیاده در یک ساعت بشود به این روستا رسید) توی این دوره که شوراهای روستا شکل گرفته بود وظیفه انتخاب اونها به عهده شورای روستا بود. شورای روستا انتخاب می‌کردند و معرفی می‌کردند. باید سواد اولیه، سواد پایان ابتدایی می‌داشتند؛ البته مشکل اول این بود که در بسیاری از روستاها این سطح از سواد در ان زمان وجود نداشت. که با یک طرقی جبران میشد. این افراد که میامدند، آموزش بعدی شان را در قالب نظام آموزش و پرورش، آن زمان وزارت بهداری به عهده می‌گرفت و اول دو، سه سال آموزش می‌دادند که آنها سطح سواد شان به حد لازم ارتقا پیدا کند و بعد دوره بهورزی را به آنها یاد می‌دادند، که اینها به صورت مستقر و شبانه روزی در آموزشکده های بهورزی انجام میشد. به تدریج که این کار شکل گرفت و توسعه پیدا کرد از به هم پیوستن چند خانه بهداشت، مرکز بهداشتی درمانی روستایی شکل میگیرد؛ که پوشش جمعیتی شان حدود ٧۵٠٠ نفر بود، که در این مرکز پزشک مستقر بود. یعنی افرادی که لازم میشد ارجاع بدهند برای بیماری هایشان که به طبابت پزشک نیاز بود به این مرکز منتقل میشدند. اینجا پزشک مستقر بود؛ منتها چون پزشک در ان زمان، ما پزشک به اندازه کافی نداشتیم. تقریبا عموم پزشکانی که در این سطح خدمت میکردند، پزشکان خارجی بودند؛ هند و بنگلادش و فیلیپین و پاکستتان و … . اینها مشکلات خاص خودشون رو داشتند و بار بسیار زیاد ارزی هم برای کشور داشتند. این پشتوانه اوایل دهه 70 به ثمر رسید، یعنی اگر 63 شروع بشود، اول 70 دیگر آماده استقرار هست. که به تدریج مستقر شد. تقریبا کامل شد. پس باعث شد که تقریبا مهمترین روستا ها صاحب خانه بهداشت شدند. عوامل اداره کننده اش از خودشان بودند. فرهنگ و زبان و ادبیات خودشان را به خوبی میدانستند. به انها اعتماد داشتند و اینها خدمات بهداشتی اولیه را به صورت فعال انجام می‌دادند. که اینجا را باید یکم تحلیل کنیم. روال عادی این هست که اینها موظف بودند محدوده طرف جمعیت خودشان را سرشماری کنند. و دقیقا بدانند که فرض کنید کدام فرزند کی به دنیا میاید؟ کی باید واکسن بزند؟ نوبت اول، نوبت دوم، نوبت یادآوری. این برنامه رو موظف بودند. به انها یاد داده بودند که بایستی انجام دهند. این بهورز مسئولیت داشت ماموریت داشت که برود در خانه. هماهنگ کند و وارد خانه بشود و کنسیون را درون خانه انجام بدهد. و باعث شده بود که مرگ و میر مثلا مادر و کودک به صفر برسد، که شبکه های نمونه بود. یکی از این شبکه های نمونه را من توفیق داشتم خدمت استاد بزرگوار جناب دکتر ملک افضلی از نزدیک بازدید کنم. شبکه مربوط به شهر رسا در اصفهان بود. تقریبا دورترین منطقه ای که در این شهرستان بود. یک منطقه ی کوهستانی اسم ان منطقه رو من فراموش کردم و زمانی که ما بازدید کردیم مهرماه بود. اواخر مهر ماه بود. منتها ان منطقه از بس سرد بود که در ان زمان برف سنگینی آمده بود. ما انجا شاهد بودیم که بهورز زیج حیاتی و شنی. یک مجموعه ای بود که اتفاقات حیاتی رو انجا ثبت میکردیم. دکتر ملک افضلی از ایشون سوال میکرد. همه ی اطلاعات رو داشت؛ چند نفر از این روستا الان باردار هستند. چند نفر تا حالا واکسینه شده اند. ماه آینده چند نفر باید واکسینه بشوند. تمام این اطلاعات رو بهورز داشت. و اگر اتفاقا یکی نمی آمد. بهورز میرفت سراغش و واکسیناسیون را انجام میداد و باعث شده بود که در آن روستا و اقماری که مربوط به ان روستا بود؛ این شاخص ها در عالی ترین حد ممکن ارتقا پیدا کرد.

در سطح کشور هم آقای دکتر الان ما حتی با همین کشورهای توسعه یافته غرب همین فاکتور واکسیناسیون و پوشش ان را مقایسه کنیم؛ کشوری مثل ما بالای 99 درصد پوشش واکسیناسیون عمومی هست، حتی در کشورهای توسعه یافته در اروپای غربی، در آمریکای شمالی، همچنین شاخصی رو نداریم! این به لطف این ساختار هست.

خب ما باید تاکیدمان روی این باشد که متاسفانه در یک سری مواقع غفلت هایی شده است یا آنطور که باید از شبکه حمایت نشده است و یا استفاده نشده است از شبکه به اندازه کافی در مواقعی که می توانست حضور شبکه بسیار حیاتی باشه استفاده نشده است باید این تاکید ها باشد و لازمه اش هم همین تحلیل های ساختاری هست که به روندی که شکل گرفته است تا اینکه این شبکه به وجود امده است.

این رویکردی که جهت دهنده است به تصمیم گیری ها و اتفاقات سلامت در کشور ما، رویکرد عدالت در سلامت است.

مقوله ی عدالت در سلامت هم ریشه های بسیار عمیق اعتقادی، فلسفی، دینی دارد و در بعد سلامت جهت گیریش کنترل تعیین کننده های اجتماعی سلامت است، شرایط جنگ تحمیلی آنقدر سنگین و شدید بود که بر همه ابعاد دیگر سلامت در کشور تاثیر میگذاشت؛ این تاثیر یکبار میتوانست این باشد که منفی باشد یعنی این اتفاقات نیفتد ؛ روستاها رها بشوند شهرها رها بشوند دانشکده ها رها بشوند و دانشجو گرفته نشود ؛ یک بعدش آن بود که انقلاب ما آن را تجربه کرد ، انقلاب ما یک تدبیری انجام داد که ان هم تاریخچه مفصلی دارد از ابتدا تا به حال موافق و مخالف و دیدگاه های متفاوت وجود دارد که مجموعه ی دانشگاه در حوزه ی سلامت مسئولانه عمل بکند ، پاسخگوی نیازهای سلامت جامعه باشد متعلق به جامعه باشد و همه فعالیتهاش وقف جامعه باشد

تدبیری که بعد از آزمون و خطاهای سالهای اول انقلاب انجام شد این بود که مجموعه‌ی متولی آموزش پزشکی متولی و پاسخگوی نیاز سلامت مردم باشد.

این بیمارستان طبی کودکان که بنده عرض کردم این بیمارستان مربوط به وزارت بهداری سابق بود ، پرونده اش برای اینکه در اختیار دانشگاه قرار بگیره تا اخر تا تصویب قانون این پرونده حل نشد و بین این دو سیستم یعنی وزارت علوم و وزارت بهداری توافقی حاصل نشد که مثلا این بیمارستان را در اختیار وزارت علوم قرار بدهند برای اموزش پزشکی استفاده بشود ؛ خب قانون ادغام باعث شد که همه ی مراکز بهداشتی درمانی در اختیار نظام آموزش قرار میگرفت و از آن استفاده بهینه میشد ، در جنگ های قبل از جنگ تحمیلی یعنی جنگ ویتنام دهه ۸۰ ، جنگ کره دهه ۵۰ ، جنگ جهانی دوم جنگ جهانی اول ، جنگ داخل آمریکا و همه این جنگها که البته اخیرا بنده بخاطر مناسبتی همه اینهارا از رفرنس ها مطالعه کردم ؛در همه این جنگها تلفات ناشی از بیماری های واگیر از تلفات نظامی بیشتر بود ! بیشترین ان هم در جنگ داخلی آمریکا است ، چندین برابر تلفات نظامی که از وحشتناک ترین جنگها بود چندین برابر تلفات نظامی از مالاریا و طاعون و بیماری های واگیر دار تلف شدند

+چه بسا در عراق و یمن هم در این یک ، دو دهه همینقدر تلفات داده باشند

_در همه ی جنگهای بعد از جنگ تحمیلی هم همین اتفاق ها افتاد

+در افغانستان

_همه ی جنگها…اینها شواهد عملی ان هست در نشریات علمی! و این موضوع که به تایید کارشناسان بهداشت جهانی رسیده است در جنگ تحمیلی در ایران ما تلفات ناشی از بیماری های واگیردار نداشتیم و یا بسیار محدود داشتیم و همه گیری شبیه به انها را هم  نداشتیم

+از یک طرف شاخص های نظام سلامت را من فکر میکنم….

_اون شاخص های نظام سلامت ما همزمان با جنگ  ارتقا پیدا کرده است و این یک نوع معجزه محسوب میشود در نظام های سلامت

کمبود ها محدودیت های بودجه ای تحریم ها همه اینها هم وجود داشته است

حالا چرا این اتفاق پیش امده است ؟! این بوده است که این شبکه ای که تازه شکل گرفته است و نوپا بوده است و تازه شکل گرفته است و بقیه ساختارهایی که پشتیبان ان بوده اند که نیروی انسانی اش را در دانشگاه هایی که حالا ادغام یافته هستند دارند تربیت میکنند پشتوانه ی جبهه و جنگ هم بوده اند و بزرگانی مثل مرحوم دکتر جوادی که یکی از استادان دانشگاه دانشکده بهداشت هستند ایشان شخصا در جبهه ها شرکت میکردند و مسائل تغذیه و بهداشت محیط و بهداشت اماکن جبهه ها را مدیریت میکردند یا برنامه ی واکسیناسیونی که تدبیر شده است گفتمان واکسیناسیون برای جبهه هارا مرحوم دکتر یلدا در بخش عفونی بیمارستان امام خمینی شروع کردند که یک دانشجو که الان از استادان هست از ایشون سوال میکنند که ایا برای بعضی از بیماری هایی که مسری هست مثل حصبه لازم هست واکسیناسیون انجام بشود  در جبهه ها؟! که ایشون استدلال میکنند که در جبهه باید این واکسن و این واکسن و این واکسن انجام بشود

واکسیناسیون در خط مقدم توسط استاد دانشگاه انجام میشد

+قبل از ادغام شبکه و بحث های جانبی!

_ این ریشه هاست یعنی ریشه های ارزشی که باعث شد که این بیماری ها رواج پیدا نکردند ، یا فرض کنیم خوزستان! خوزستان حدود دویست روز قبل از شروع جنگ تحمیلی یک اتفاقی افتاد که بنده شاهد ان اتفاق هم بودم در قالب جهاد سازندگی! سیلی که در خوزستان آمد مشابه سیلی بود که بهار سال گذشته، دو سال گذشته آمد

در خوزستان شش رودخانه وجود دارد که معمولا هر کدام از سیل ها در دامنه یکی از این رود ها طغیان میکند

ان سال هر شش رودخانه خوزستان ظغیان کرده بود و از منظره ی هوایی که از بخشی از امداد رسانی که ما توفیق حضور داشتیم کیلومتر ها از منظقه خوزستان زیر آب بود و فکر میکردی که زیرت دریا است اما واقعیت این بود که سیل بود ، این شرایط طغیان مالاریا را بسیار محتمل میکند و ۲۰۰ روز بعد این حادثه جنگ شروع شد و ما طغیان مالاریا در دوران جنگ نداشتیم برای اینکه ساختار مبارزه با مالاریا بود بشدت فعال شد و اتفاقات زیادی پیش آمد ، تدابیری که مسئولین اون زمان انجام دادند ، کمک هایی که جهاد سازندگی کرد باعث شد که این قضیه پیش نیاید، و الا مالاریا میتوانست به تنهایی تلافاتی بیش از تمام تلفات جنگ بگیرد و این خدمت کمتر گفته میشود عمدا خواستم اینجا اشاره ای بکنم ولی خب تحلیلش حتما بایستی توسط  متخصصین بهداشت صورت بگیرد و به آمار دقیق اشاره بشود

+اقای دکتر چه باید میکردیم که نکردیم ؟! برای توسعه شبکه برای حفظ و ارتقای نظام ادغام آموزش و پژوهش در خدمات بهداشتی و درمانی

_تمام کارنامه های دوره های مختلف در موضوعات مهم مثل سلامت قابل نقد و بررسی است و اگر نقد و بررسی براساس شاخص ها و به شکل علمی انجام بگیرد و عدالت جویانه باشد و روش های تخریبی نباشد میتواند خیلی درس آموز باشد

قضاوت در مورد کارهای انجام نشده یک مقدار دشوار است برای اینکه بسیاری از مسئولین در زمانهای خودشون به مجموعه ی جامعه ی سلامت همیشه در صحنه بوده حالا یک چشمه اش را در دفاع مقدس داشتیم یک چشمه ی بسیار بزرگ از ان را در همین دوران کرونا داریم اما باید اذعان کنیم که در برقراری تناسب بین نیازهای پایه ی سلامت مردم و نیازهای تخصصی و فوق تخصصی و بعد ها بعضی از نیازهای لوکس و غیر ضروری نظام سلامت ما در مجموع اشتباه کرد

+از داخل نظام سلامت این اشکالات بیشتر از نظر شما عارض شد و یا عوامل بیرونی ؟!

_عوامل بیرونی هم دخیل هست ولی توجیه کننده نیست بلاخره منشا سیاست گذاری ها همیشه از درون نظام سلامت است یعنی هیچ مرجع بزرگی در خارج از نظام سلامت به تنهایی و بدون مشورت با صاحب نظران و کارشناسان سلامت برنامه ای رو تنظیم نکرده است همه ی برنامه ها پشتوانه ی مطالعاتی دانشگاه هارا داشتند نباید توجیه بشند حالا به صورتی این مساله هم هست واقعا من نمیخواهم……

+نوعی آسیب شناسی هست به هرحال

_بله به صورتی این مساله برای گفتگو های بعدی است

بنظر میرسه مجموعه ی کارهایی که با یک اهنگ خوب و با یک نتایج درخشان بی شبهه مورد تایید همه ی صاحب نظران منصف داخلی و بین المللی قرار گرفته است این بایستی توسعه پیدا میکرد با همان رویکرد پیشگیری و ارتقای سلامت و تعیین کننده های اجتماعی سلامت

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید