بیماری حصبه و تجارت آبلیمو

در کربلا عطار مشهوری زندگی می‌کرد. روزگاری مریض شد و بیماری‌اش طولانی گردید. یکی از دوستان به عیادتش رفت. دید که از وسایل زندگی چیزی برایش باقی نمانده است. دوست تاجر، از وی پرسید: جریان چیست؟ ... ادامه مطلب

عذاب یک خلال از مال مردم

حضرت عیسی (علیه السلام) را گذر بر سر قبری افتاد، از خداوند درخواست کرد که صاحب قبر را زنده فرماید. همین که زنده شد از او سؤال کرد حال و وضع تو چگونه است؟ ... ادامه مطلب

سنگِ نونِ سنگک

نان سنگک گرفته بودیم و می‌‌آمدیم طرف خوابگاه. چند تا سنگ به نان‌‌ها چسبیده بود. مصطفی کندشان و برگشت سمت نانوایی. ... ادامه مطلب

من هم همین طور!

چند کودک با یکدیگر مشغول بازی بودند، ناگهان پیر زنی از دور پیدا شد و کودکی را از آن میان صدا کرد و لحظه ای چند با آن کودک نجوا کرد... ... ادامه مطلب