pypro

عهد با مادر زن

همسر شهید چمران می‌‌گوید: روزی که مصطفی به خواستگاری من آمد مادرم به او گفت: این دختر صبح‌‌ها که از خواب بیدار می‌‌شود، در فاصله‌‌ای که دستش را شسته و مسواک می‌‌زند، یک نفر تختش را مرتب کرده و لیوان شیر را جلوی در اتاقش آورده و قهوه را آماده می‌‌کند. شما می‌‌توانید با این دختر ازدواج کنید؟ ... ادامه مطلب

وعده‌‌ی پادشاه

سرباز پیری که هر شب با لباسی اندک در سرمای زمستان نگهبانی می داد، به وعده پادشاه برای لباس گرم دلخوش کرد و آن شب آخرین شب زندگی اش شد. ... ادامه مطلب

اگر فرار کند حد را بر تو اجرا می‌‌کنم

سه برادر نزد حضرت علی علیه السلام آمدند وخواستار قصاص قاتل پدر خود شدند. قاتل از حضرت مهلت سه روزه خواست. و جناب ابوذر نیز ضمانت وی را کرد. قاتل رفت و آخرین ساعات روز سوم به نزد امیرالمومنین آمد و گفت: «اکنون تحت فرمان شما هستم». حضرت سوالی از قاتل و جناب ابوذر پرسیدند. ... ادامه مطلب

خوابید روی سیم های خاردار

در جنگ وقتی مجروح شد و دید که عملیات دارد با مشکل روبرو می‌‌شود و یگان های جلو رفته در حال محاصره شدن هستند، روی سیم های خاردار خوابید و گفت از روی من عبور کنید ... ادامه مطلب

ایثار شهید خرازی

خمپاره نزدیک خودرو اصابت کرد و هر دو مجروح شدند. همه به سوی او رفتند تا کمک کنند، گفت اول به راننده کمک کنید، چون زن و بچه دارد. ... ادامه مطلب