در تاریخ اسلام شخصی به نام ذوالکلاع بود که به دلیل بی بصیرتی در اثر بی اطلاعی از ماهیت جریان های موجود جامعه منحرف شد و به جریان باطل گروید. ذوالکلاع یکی از شخصیتهای بانفوذی بود که به دلیل فقدان بینش صحیح سیاسی و ساده اندیشی، در جنگ صفین به لشکر معاویه پیوست و از فرماندهان سپاه شام شد. وی اگر چه در جبهه باطل میجنگید، اما تصور میکرد در حال [1] دفاع از حق و حقیقت است و در راه خدا میجنگد. ذوالکلاع وقتی عمار یاسر را در میان نیروهای علی (علیه السلام) دید به یاد سخن رسول گرامی اسلام (صلی الله وعلیه وآله) افتاد که فرمود: عمار را گروه ستمکار خواهند کشت. این امر روحیه او و بسیاری از نیروهای [2] فریب خورده معاویه را متزلزل ساخت؛ چرا که عمار را در آن سوی میدان و در میان یاران علی (علیه السلام) میدیدند. وقتی معاویه با چنین شبهه ای در لشکرش مواجه شد، به ذوالکلاع پاسخ داد از کجا معلوم که عمار تا آخر در جبهه علی (علیه السلام) بماند و به ما ملحق نشود؟ ذوالکلاعِ بی بصیرت در برابر چنین پاسخ ساده و گمراه کننده ای به آسانی قانع شد و در کنار معاویه (پرچمدار باطل) علیه علی (علیه السلام) (پرچمدار حق) جنگید تا کشته شد.[3]

مدتی بعد عمار یاسر در سپاه علی (علیه السلام) به شهادت رسید و صدق گفته رسول خدا (صلی الله وعلیه وآله) و حقانیت راه حضرت علی (علیه السلام) و یارانش آشکار شد. کشته شدن ذوالکلاع پیش از شهادت عمار، سبب خوشحالی معاویه شد، زیرا به خوبی میدانست که اگر ذوالکلاع زنده میماند و شهادت عمار را میدید، نیمی از سپاه معاویه به علی (علیه السلام) میپیوستند.[4]

[1]. اخبار الطوال، ص 213.

[2]. اسدالغابة، ج 4، ص 135.

[3]. الکامل، ج 3، ص 31.

[4]. اخبار الطوال، ص 221.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید