سلسله جلسات دوگانه های سرنوشت ساز :
تبیین 10 دوگانه ای که مقام معظم رهبری (حفظه الله) در دیدار اعضای خبرگان رهبری بیان کرده و وظیفه تبیین آن را بر عهده تریبون داران گذاشتند.
جلسه نهم: دو گانه «بهره گیری از تجربه ها یا فراموش کردن آنها»
بسم الله الرحمن الرحیم
استفاده از تجربه بزرگان و خردمندان، از دیرباز در نزد مردم اقصی نقاط دنیا مرسوم بوده و تصمیمگیری در برخورد با حوادث مختلف و حل مسائل گوناگون، وظیفه بزرگان و ریش سفیدان آن قوم و قبیله بوده است. مردم نیز احترام بزرگان و ریشسفیدان را نگه میداشتند و همواره نظر و رأی آنان را بر نظر خود ترجیح میدادند. با رشد عقلی مردم و پیشرفت بشر در علوم مختلف حل مسائل به سبک گذشته کمکم رنگ باخت و بسیاری از مردم در دوراهیهای گوناگون زندگی خود، از تجربیات دیگران بهره میگیرند.
تاریخ زندگی بشر شاهد حوادث گوناگونی است که باید بهعنوان تجربه از آنها درس گرفت. مطالعه و فهم درست جنگهای مختلف در طول سالها و قرنهای گذشته، سرگذشت سلاطین، علما و افراد مختلف، وقایع و رخدادهای کشورهای مختلف و … یکی از بهترین منابع برای عبرت گرفتن و پند آموختن است که میتواند آدمی را در برخورد با شرایط مختلف بهخوبی یاری نماید. البته تجربیات انسانها تنها در تاریخ بزرگان و قرون و سالهای دور خلاصه نمیشود. چه بسا حادثهای که برای خود شخص و یا برای یکی از نزدیکان وی اتفاق افتاده است و اکنون انسان میتواند از تجربه او استفاده نماید! در آموزههای دین مبین اسلام نیز بهمراتب بر این مسئله تأکید شده است.
از مولای متقیان حضرت علی(علیه السلام) نقل شده است: «الاُمورُ بالتَّجرِبهِ»[1] (کارها به تجربه است). این بدان معناست که انسان باید از تجربههای خود و یا دیگران درس بگیرد. در روایتی دیگر نیز از «مؤمن» به «کیِّس» تعبیر شده است: «الْمُؤْمِنُ کیّسٌ عَاقِلٌ» [2](مؤمن زیرک و عاقل است). شرط کیاست و خردورزی نیز درست استفاده کردن از تجربه و پرهیز از دوباره تجربه کردن چیزی است که قبلاً تجربه شده است. به عبارت دیگر مؤمن هیچگاه از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود.
۱ـ راز موفقیت بزرگان
بدیهی است که انسان نمیتواند همه سرگذشتها و زندگینامهها را مطالعه نماید، بنابراین باید ملاک و معیاری برای استفاده کردن از تجربیات دیگران وجود داشته باشد. یکی از بهترین موارد برای فهم درست رفتار اشخاص و نیز کسب تجربه دیگران، رجوع نمودن به افراد بزرگ و شاخص است. انسان باید بهدنبال پاسخ این سؤال باشد که راز موفقیت بزرگان چه بوده است؟ استفاده کردن از تجربه بزرگان میتواند باعث برداشته شدن قدمی مؤثر در مسیر رشد و تعالی انسان باشد. برای مثال برای کسی که در زندگی روزمره فرصت مطالعه و تحقیق درباره شیوههای تربیت فرزند از منظر اسلام را ندارد، چه منبعی بهتر از اینکه به مطالعه سبک زندگی و شیوه تربیت فرزندان علمای اسلام رجوع کند و با اندکی همت، قدم در مسیر آنان بردارد. دراینباره از حضرت علی(علیه السلام) نقل شده است:«رأیُ الرّجُلِ على قَدْرِ تَجرِبَتِهِ»[3] (اندیشه مرد بهاندازۀ تجربه اوست).
در ادامه به برخی از تجربیات بزرگان اشاره میشود.
1ـ 1ـ راز موفقیت امام خمینی(ره)
حضرت آیتالله خامنهای(مد) اولین راز موفقیت امام(رحمت الله علیه )را مربوط به کیفیت ارتباط ایشان با خدای یگانه میدانند:
«امام خمینی(رحمت الله علیه )به این خاطر توانست این حرکت عظیم را در دنیا بهوجود آورد که با خدا ارتباط داشت و در این راه ملاحظۀ هیچچیزی را نمیکرد. امروز که او در میان ما نیست، سیل اعترافها و تعریفها سرازیر شده و همۀ دنیا به اقدام عظیم او معترفند؛ اقدامی که اقیانوس انسانها را به حرکت درآورد. به اعتقاد من، اخلاص و توجه و اتصال به خدا مهمترین رمز موفقیت او بود. ایشان توانست معنای «ایاک نستعین» (فقط از تو یاری میخواهیم) را در عمل خویش مجسم کند. وقتی انسانی خود را به اقیانوس بیپایان وصل میکند، دیگر هیچ عاملی وجود ندارد که بتواند بر او فائق آید».[4]
1ـ 2ـ هنر بزرگ آیتالله بهجت(ره)
حجتالاسلام و المسلمین شیخ علی بهجت، فرزند آیتالله بهجت(ره)، میگوید:
«هنر بزرگی که ایشان(آیت الله بهجت) داشت، این بود که مطالب را هیچوقت اظهار نمیکرد؛ بهویژه اگر درباره خودش بود. شاید بهصورت اشاره یا داستانی از دیگری آن را میگفت و انسان باید این را میفهمید. من هم اینگونه فهم را قبول نداشتم؛ چون رشتهام فلسفه بود و میخواستم خودش تصریح کند که من اینگونه هستم؛ یا بگوید اینطور شد، یا این کار را کردم، یا این را دیدم. ایشان اهل این تصریحها نبود. من در سال 1363 از درس شفای ابنسینا برمیگشتم. مرحوم آشیخ محمدتقی جعفری هم نزد آقا آمده و در حال برگشتن بود. حتی ایشان هم در آن ملاقات به من فرمودند: «شما همۀ کارهایت را رها کن و خدمت این پیر را بکن. تو عقلت نمیرسد که ایشان در چه احوالی است. نه میشناسیاش و نه میگذارد او را بشناسی. وقتی او را از شما گرفتند، آنوقت میفهمی. حرف من را گوش کن و این کار را بکن. هرچه را میگوید یادداشت یا ضبط کن. چرند هم گفت، تو یادداشت کن«.[5]
1ـ 3ـ راز موفقیت علما از نگاه آیتالله مکارم شیرازی(مد)
آیتالله مکارم شیرازی در پاسخ به سؤال یکی از طلاب جوان که خواسته بود، رمز موفقیت خود را بیان کند، با اشاره به اینکه معلوم نیست تا چه اندازهای موفق بودهام، عوامل موفقیتهای بزرگان را در سه چیز بیان کردند: پشتکار، نظم و انضباط و اخلاص.[6]
1ـ4ـ راز موفقیت مقام معظم رهبری(مد)
مقام معظم رهبری(مد) دراین باره میفرمایند:
«بد نیست مطلبی را از خودم برای شما نقل کنم. بنده اگر در زندگی خود در هر زمینهای توفیقاتی داشتهام، وقتی محاسبه میکنم، به نظرم میرسد این توفیقات باید از یک کار نیکی باشد که به یکی از والدینم کردهام. مرحوم پدرم در پیری، تقریباً بیستوچندسال قبل از فوتش که مردی 70ساله بود، به بیماری «آب چشم» دچار شد. در این بیماری چشم انسان نابینا میشود. بنده آنوقت در قم بودم. تدریجاً در نامههایی که ایشان برای ما مینوشت، روشن شد چشم ایشان درست نمیبیند. من به مشهد آمدم و دیدم چشم ایشان محتاج دکتر است. قدری به دکتر مراجعه کردم و بعد برای تحصیل به قم برگشتم؛ چون از قبل ساکن قم بودم. باز ایام تعطیل شد و من مجدداً به مشهد رفتم و کمی به ایشان رسیدگی کردم. دوباره برای تحصیلات به قم برگشتم. معالجه پیشرفتی نمیکرد. در سال 43 بود که ناچار شدم ایشان را به تهران بیاورم؛ چون معالجات در مشهد جواب نمیداد. امیدوار بودم دکترهای تهران چشم ایشان را خوب خواهند کرد. به چند دکتر که مراجعه کردم، ما را مأیوس کردند. گفتند: «هر دو چشم ایشان معیوب شده و معالجهشدنی نیست.» البته بعد از دوسه سال یک چشم ایشان معالجه شد و تا آخر عمر هم چشمشان میدید. در آن زمان مطلقاً نمیدید و باید دستشان را میگرفتیم و راه میبردیم؛ لذا برای من غصه درست شده بود. اگر پدرم را رها میکردم و به قم میآمدم، ایشان مجبور بود گوشهای در خانه بنشیند و قادر به مطالعه و معاشرت و هیچ کاری نبود.
این برای من خیلی سخت بود. ایشان با من هم یک انس بهخصوصی داشت. با برادرهای دیگر اینقدر انس نداشت. با من دکتر میرفت و برایش آسان نبود با دیگران به دکتر برود. بنده وقتی نزد ایشان بودم، برایشان کتاب میخواندم و باهم بحث علمی میکردیم؛ ازاینرو با من مأنوس بود. برادرهای دیگر این فرصت را نداشتند یا نمیشد. بههرحال من احساس کردم اگر ایشان را در مشهد تنها رها کنم و خودم برگردم و به قم بروم، ایشان به یک موجود معطل و ازکارافتاده تبدیل میشود. این مسئله برای ایشان بسیار سخت و برای من هم خیلی ناگوار بود. از طرف دیگر اگر میخواستم ایشان را همراهی کنم و از قم دست بردارم، برای من غیرقابلتحمل بود؛ زیرا با قم انس گرفته بودم و تصمیم گرفته بودم تا آخر عمر در قم بمانم.
اساتیدی که من از آن زمان داشتم، بهخصوص بعضی از آنها اصرار داشتند من از قم نروم. میگفتند: «اگر تو در قم بمانی، ممکن است برای آینده مفید باشی«. خود من هم خیلی دلبسته بودم که در قم بمانم. بر سر دوراهی گیر کرده بودم. این مسئله در اوقاتی بود که ما برای معالجۀ ایشان به تهران آمده بودیم. روزهای سختی را در تردید گذراندم.
یک روز خیلی ناراحت بودم و شدیداً در تردید و نگرانی به سر میبردم. البته تصمیم من بیشتر بر این بود که ایشان را به مشهد ببرم و در آنجا بگذارم و به قم برگردم. چون برایم خیلی سخت و ناگوار بود، بهسراغ یکی از دوستانم رفتم که در همین چهارراه حسنآبادِ تهران منزلی داشت. مرد اهلمعنا و آدم بامعرفتی بود. دیدم دلم خیلی تنگ شده است. تلفن زدم و گفتم: «شما وقت دارید پیش شما بیایم؟» گفت: «بله». عصر تابستانی بود که به منزل ایشان رفتم و قضیه را گفتم. گفتم که خیلی دلم گرفته و ناراحتم و علت ناراحتی من هم همین است. از طرفی نمیتوانم پدرم را با این چشم نابینا تنها بگذارم. برایم سخت است. اگر بنا باشد پدرم را همراهی کنم، دنیا و آخرتم را در قم میبینم. اگر اهل دنیا باشم، دنیای من در قم است، اگر اهل آخرت هم باشم، آخرت من در قم است. باید از دنیا و آخرتم بگذرم که با پدرم بروم و در مشهد بمانم. تأمل مختصری کرد و گفت: «شما بیا یک کاری بکن و برای خدا از قم دست بکش و برو در مشهد بمان. خدا دنیا و آخرت تو را میتواند از قم به مشهد منتقل کند«.
من یک تأملی کردم و دیدم عجب حرفی است! انسان میتواند با خدا معامله کند. من تصور میکردم دنیا و آخرتم در قم است. اگر در قم میماندم، هم به شهر قم و هم به حوزه قم و هم به حُجرهام علاقه داشتم. اصلاً از قم دل نمیکندم و تصورم این بود که دنیا و آخرت من در قم است. دیدم این حرف خوبی است و برای خاطر خدا پدر را به مشهد میبرم و پهلویش میمانم. خدای متعال هم اگر اراده کند، میتواند دنیا و آخرت من را از قم به مشهد بیاورد. تصمیم گرفتم. دلم باز شد و ناگهان از این رو به آن رو شدم؛ یعنی کاملاً راحت شدم. همان لحظه تصمیم گرفتم و با حال بشّاش و آسودگی به منزل آمدم. والدین من دیده بودند که من چند روزی است ناراحتم. تعجب کردند که من بشّاشم. گفتم: «بله. من تصمیم گرفتم به مشهد بیایم.» آنها هم اول باورشان نمیشد؛ از بس این تصمیم را امر بعیدی میدانستند؛ اینکه من از قم دست بکشم. به مشهد رفتم و خدای متعال توفیقات زیادی به ما داد. بههرحال بهدنبال کار و وظیفۀ خود رفتم. اگر بنده در زندگی توفیقی داشتم، اعتقادم این است که ناشی از همان بِرّی است که به پدر، بلکه به پدرومادرم انجام دادهام».[7]
2ـ تجربه 40 ساله انقلاب اسلامی
بدون شک یکی از مهمترین رخدادهای قرن اخیر، انقلاب اسلامی مردم ایران است. انقلابی که با دست خالی توانست نظام تا دندان مسلح پهلوی را سرنگون نماید. بیشتر جامعهشناسان و نظریهپردازان، عمر انقلاب اسلامی را کمتر از یک دهه تصور میکردند؛ اما رهبری خردمندانه امام خمینی(رحمت الله علیه )و مقام معظم رهبری(مد)، نهال نوپای سال 57 را اکنون به درختی تنومند مبدل کرده است.
در طول 40 سال اخیر حوادث مختلفی بر کشور و مردم مظلوم ایران گذشته است. جنگ تحمیلی 8 ساله، ترورهای مدیران و مسئولین نظام، نفوذ و رخنه در سازمانها و ارگانها، تحریم و فتنهافکنی، تنها بخشی از خباثتهای دشمنان در مقابله با ایران است؛ اما مردم ایران با دیدن بیش از 40 بحران مختلف در طول 40 سال، توانستهاند کوله باری عظیم از تجربه را کسب نمایند. این تجربیات میتواند در گام دوم انقلاب اسلامی راهگشای خیل عظیمی از مشکلات و بحرانهای جدید باشد. در ادامه برخی از تجربیات مختلف انقلاب اسلامی مرور خواهد شد.
2ـ 1ـ ارائه نظریه مقاومت
در طول 40 سال اخیر، انواع نیرنگها و خدعهها از سوی دشمن بر ملت ایران وارد آمد، اما رفتار مردم ایران در مقابله با دشمنان، پیروی از تفکر مقاومت و نهضت ایستادگی در مقابل زورگویی بود. هرگاه که مردم در برابر ظلم دشمنان مقاومت کردند، پیروز گردیدند و هرگاه که در برابر زورگوییهای او کرنش نمودند، ضربه و سیلی محکمی خوردند. مقاومت در مقابل دشمن، ملت ایران را روزبهروز قدرتمندتر نمود.
مقاومت در برابر ظالم و ظلم در هر جای دنیا که باشد، پیروزی نهایی برای آن کشور را در پی خواهد داشت. بررسی تحولات سوریه، مؤید این ادعاست. هنگامی که تظاهرات محدودی در سوریه اتفاق افتاد، کسی تصورش را نمیکرد که آن تظاهراتِ محدود، به بحرانی بزرگ در دنیا تبدیل شود. قبایل به معترضان پیوستند و آمریکا نیز حمایت کرد و آتش جنگ داخلی شعلهور شد. اوباما، رییسجمهور وقت آمریکا، در یک گردهمایی شرکت و اعلام کرد که قطعاً بشار اسد باید برود، ولی ایران اعلام کرد که اگر مردم سوریه به بشار اسد رأی دادند، او باید بماند. دو قدرت ایران و آمریکا در مقابل هم قرار گرفتند. ایران که از حامیان مردم سوریه و منتخب آنها بود، مروج تفکر مقاومت در برابر ظالم شد و توانست با کمک مردم بیدفاع سوریه، بعد از جنگی طولانی، پیروزی نهایی را برای مردم آن کشور رقم بزند.
کشور عراق نیز از تجربه بسیج مردمی ایران در زمان جنگ 8 ساله استفاده نمود. عراق در آستانه فروپاشی قرار داشت که آیتالله سیستانی با استفاده از تجربه موفق امام خمینی(رحمت الله علیه )در بسیج نمودن عامۀ مردم در مبارزه و جهاد با دشمنان، توانست داعش را شکست دهد. ایشان با اعلام حکم جهاد خود، جمعیت عظیمی از جوانان را تحتعنوان حشدالشعبی گرد هم آورد که در نهایت توانستند شهرهای مختلف این کشور را از سیطره داعش رهایی بخشند.
در مقابل، کشورهایی که در برابر ظلم ظالمان تعظیم کردند، روزبهروز به زوال خود نزدیکتر شدند؛ برای مثال کشور لیبی تا روزی که در برابر آمریکا برای استفاده از انرژی هستهای مقاومت مینمود، موفق بود؛ اما هنگامی که دربرابر تحریمهای اروپا و آمریکا تسلیم شد و نیروگاه هستهای خود را منهدم و قطعات آن را به آمریکا ارسال نمود، همان کشورهایی که او با آنها قرار داد صلح امضا کرده بود، سرانجام به لیبی حمله کرده و کشوری که روزی فناوری هستهای داشت را به ویرانهای مبدل کردند.
2ـ2ـ اعتماد به جوانان
انقلاب اسلامی با ظهور خود باید میراث بهجایمانده از دوران پهلوی را سامان میبخشید، اما ایران دوران پهلوی تنها بهمثابه گاو شیردهی بود که نفت میفروخت و کالا و خدمات مختلف را میخرید. کوچکترین صنایع نیز در کشور وجود نداشت و یا تنها بهصورت مونتاژ فعالیت میکردند. جمهوری اسلامی با اتکا بر جوانان متخصص توانست چرخ صنعت را در کشور به فعالیت درآورد.
دوران جنگ تحمیلی یکی از درخشانترین نقاط تاریخ چهلساله انقلاب است. دورانی که جمهوری اسلامی با فرماندهی جوانانی که تنها دو دهه از عمرشان گذشته بود، توانست تحسین زبدهترین فرماندهان جنگی دنیا را به ارمغان آورد. عملیاتهای بزرگی نظیر والفجر 8، کربلای 5 ، خیبر و … و نیز ساخت پلها و سازههای مختلف از جملۀ این شاهکارهاست. همه این دستاوردهای بزرگ نظامی در پرتو تکیه بر جوانانی بود که رشدیافتۀ مکتب جمارانی پیر خمین بودند.
در سالهای پس از جنگ نیز جوانان برای کشور افتخارات بزرگی رقم زدند. از دستیابی به فناوری استراتژیک هستهای گرفته تا ساخت موشکهای نقطهزن فوق مدرن، همه و همه با اعتماد بر جوان به دست آمده است. مقام معظم رهبری(مد) در بیانیۀ گام دوم، خطاب به جوانها می فرمایند: «چشم امید من به شما جوانان است».
2ـ 3ـ ولایتپذیری
در طول دوران جمهوری اسلامی، رهبری امامین انقلاب در عبور از بحرانهای متعدد باعث شد تا مردم از عمق جان پیرو ولایت فقیه شوند. مردم بهخوبی این مفهوم را درک کردهاند که هرگاه از ولی فقیه تبعیت نمودند، از پس مشکلات برآمدند و هرگاه که نسبت به پیروی از رهبری سهلانگاری کردند، دچار مشکلات متعددی شدند. مقام معظم رهبری(مد) در مسئله برجام صراحتاً از نتیجه ندادن مذاکرات و بدعهدی آمریکا سخن گفتند، ولی گروهی با سهل انگاری نسبت به سخنان ایشان، دل در گروی لبخند آمریکا داشتند که سرانجام بعد از چند سال و صرف هزینه گزاف، همه به نتیجهای رسیدند که رهبری سالها قبل خبرش را میداد.
نظریهپردازان علم سیاست اعتقاد دارند اگر کشوری در پنج زمینه توانمند باشد، نشاندهنده آن است که آن کشور ابرقدرت است و هر کشوری که در این پنج مورد پیشرفتی داشته باشد، کشوری پیشرفته محسوب می شود: ۱. قدرت نظامی، ۲. امنیت داخلی، ۳. تأثیرگزاری بر تحولات بینالمللی، ۴. اقتصاد، ۵. فرهنگ.
اکنون سؤال این است که وضعیت کشور ما درباره این پنج شاخص چگونه است؟
۱. قدرت نظامی
کشور ایران با وجود بودجه نظامی نهچندان زیاد، جزء کشورهای قدرتمند نظامی است؛ در حالی که بودجه نظامی آمریکا 50 برابر ایران است و کشورهای بسیاری از جمله آلمان، ژاپن، عربستان و … بودجه نظامی بسیار بالاتری از ایران دارند.
۲. امنیت داخلی
کشور ما در ناامنترین منطقه دنیا، جزء امن ترین کشورهای دنیاست.
۳. تأثیر در تحولات بینالمللی
بسیاری از اندیشمندان دنیا، ایران را نهتنها جزء اثرگذارترین کشورهای منطقه، بلکه دنیا میدانند. طبق گزارش اَمِریکَن اینترست[8] در سال 2017، ایران هفتمین قدرت دنیا شناخته میشود.[9]
- اقتصاد
۵. فرهنگ
متأسفانه کشور ایران در این دو مورد همانند سه مورد قبلی قدرتمند نمیباشد.
آنچه برای شناخت ولایت فقیه اهمیت دارد این است که بدانیم از مواردی که ذکر شد، کدامیک زیر نظر ولیفقیه و کدامیک زیر نظر دولتهاست. سه مورد اول زیر نظر ولی فقیه و دو مورد آخر زیر نظر دولت است؛ پس اگر دولتها نیز به فرامین ولیفقیه عمل کنند، مانند موارد دیگر قدرتمند خواهیم شد. راه درست آن است که بهمعنای واقعی کلمه به حکومت اسلامی و ولایت مطلقه فقیه هرچه بیشتر نزدیک شویم.
2-4- اعتماد نداشتن به غربگرایان
از روزی که مردم به پیشرفت غرب و واپسماندن ایران پی بردند، همواره در ذهنشان این سؤال وجود داشت که چگونه مثل غرب میتوان پیشرفته شد؟ گروهی در پاسخ به این سؤال غربی شدن محض را پیشنهاد مینمودند. دوران مشروطه اوج تفکر غربگرایی در کشور بود و کسانی مانند تقیزاده میگفتند که «اگر خواهان این هستیم که مانند غرب پیشرفت کنیم، باید از نوک پا تا فرق سر غربی شویم».
در جمهوری اسلامی نیز تفکر غربگرایی در بین برخی از مردم و مسئولین وجود دارد. هنوز هم تقیزادههایی هستند که تنها راه پیشرفت را در غربی شدن میدانند، اما تفکر امام خمینی (رحمت الله علیه )بهگونهای بود که مردم به رهبری ایشان، از نخستین روزهای انقلاب، شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» سردهند. مردم در طول 40 سال بهخوبی فهمیدهاند که اگر گروهی غربگرا در رأس قدرت قرار گیرند، باید هر روز منتظر فتنه و آشوب در کشور و فقر و بیکاری بیشتر باشند. تقیزادههای زمان یک روز در لباس چپ و روزی در لباس راست، سیلی به صورت انقلاب و مردم زده و باعث شدند کشور در برهههایی از تاریخ، از رسیدن به اهدافش باز بماند.
2ـ 5ـ عدماعتماد به دشمن
در طول تاریخ موارد متعددی وجود داشته و دارد که هرگاه ملتی به دشمن خود اعتماد کرد، سرانجام پشیمان شده و از جانب این اعتماد لطمه خواهد خورد. کشورهایی نظیر فرانسه، انگلیس و چین به آمریکا اعتماد کردند و برای این اعتماد خود، متضرر گردیدند. شاهان قاجار و پهلوی به غرب و آمریکا اعتماد کردند و بهدلیل این اعتماد، هزینههای گزافی تحت انعقاد قراردادهای ننگینی چون ترکمنچای، آخال، گلستان و … بر کشور وارد کردند.
2ـ 5ـ 1ـ اعتماد شوروی به آمریکا
شوروی و آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم، جهان را به دو بلوک شرق و غرب تقسیم کرده بودند. این دو کشور اساساً با یکدیگر متضاد و در نزاع بودند. این دوران که از آن تعبیر به جنگ سرد میشود، به سایر کشورهای متحد این دو ابرقدرت نیز سرایت کرده بود.
با روی کار آمدن گورباچف، تفکر غربگرا به بدنه دولت شوروی رسوخ کرد. گورباچف معتقد بود تا زمانی که تنشهای شوروی با کشورهای غربی بهویژه آمریکا ادامه داشته باشد، رسیدن به اقتصادی موفق ناممکن است؛ به همین دلیل اولویت عالی خود را تنشزدایی و برقراری رابطه و مذاکره با آمریکاییها قرار داد. حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه )دو سال قبل از فروپاشی شوروی در نامهای به گورباچف، خطر فروپاشی را ـ به جهت اعتماد به دشمن و عدماعتقاد به خداـ پیشبینی کرده بودند. چند سال پیش گورباچف در مصاحبهای عنوان میکند:
«مخاطبِ پیام آیتالله خمینی از نظر من همۀ اعصار در طول تاریخ بود. زمانی که من این پیام را دریافت کردم، احساس کردم شخصی که این پیام را نوشته است، متفکر و دلسوز برای سرنوشت جهان است. من از مطالعه این پیام استنباط کردم که او کسی است که برای جهان نگران و مایل است من انقلاب اسلامی را بیشتر بشناسم و درک کنم. اگر ما پیشگوییهای آیتالله خمینی را در آن پیام جدی میگرفتیم، امروز قطعاً شاهد چنین وضعیتی نبودیم».[10]
2ـ 5ـ 2ـ اعتماد مصدق به آمریکا
مصدق انگلستان را دشمن میدانست، ولی نسبت به آمریکا بسیار خوشبین بود. وی همواره به کاخ سفید اعتماد داشت و از همان نخستین روزهای تأسیس جبهۀ ملی، هفتهای یک شب با ویلز، مستشار سفارت آمریکا و دکتر گرنی و ویشر از اعضای سفارت، دیدار میکرد؛ اما در نهایت آمریکاییها با بدعهدی، نهتنها باعث سقوط وی شدند، بلکه غارت منابع ملی ایران را نیز آغاز کردند. مصدق در هفتم خرداد 1332، دو ماه و 26 روز قبل از آنکه با کودتای مشترک آمریکا و انگلیس سقوط کند، به آیزنهاور نامه نوشت و از آمریکا درخواست وام کرد. او در بخشی از این نامه، با لحنی آمیخته از خواهش نوشته بود:
«ملت ایران امیدوار است با مساعدت و همراهی دولت آمریکا، موانعی که در راه فروشِ نفت ایجاد شده است، برطرف شود. چنانچه رفع موانع مزبور برای آن دولت مقدور نیست، کمکهای اقتصادی مؤثری فرمایند تا ایران بتواند از سایر منابع خود استفاده کند. در خاتمه توجه موافق و اثربخش آن حضرت را به وضع خطرناک فعلی ایران جلب کرده و یقین دارم تمام نکات این پیام را با اهمیتی که شایسته است، تلقی خواهند فرمود«.
رییسجمهور آمریکا پس از یک ماه تأخیر، در حالی که مصدق را یگانهامیدِ غرب در ایران میخواند، به درخواست وی پاسخ منفی داد. این در حالی بود که مک گی، معاون وزارت خارجه، بهنمایندگی از آمریکا قول پرداختِ وامی 1200 میلیون دلاری را به مصدق داده بود. زمانی که مصدق بر اعتماد به آمریکا اصرار میکرد، آیتالله کاشانی کاملاً به بدعهدی آمریکا واقف بود و در مصاحبه با خبرنگار آمریکاییِ آژانس اینترنشنال بهدرستی اظهار کرده بود:«آمریکا تا به حال آنچه را به ایران وعده داده است، انجام نداده است»؛ از همین رو بود که هِندرسُن، سفیر آمریکا در ایران، به وزارت امور خارجۀ آمریکا گزارش داد:
«مصدق با تمام شرایط آمریکا موافق است؛ فقط یک عامل مزاحم در این جریان مداخله کرده و مانع از حل قضیۀ نفت به نفع آمریکا شده است. این عامل مزاحم که مانع تسلیمشدنِ ایران به نظریات بانک بینالمللی و ادامه همکاری بین ایران و آمریکا شده است، آیتالله کاشانی است. آیتالله کاشانی برای منافع آمریکا و دُوَل غرب در ایران عنصر خطرناکی است».[11]
سرانجامِ مصدق بهدلیل اعتماد به آمریکا، به جایی ختم شد که هیچگاه تصور آن را نیز نمینمود؛ آمریکا با یک کودتا، دولت او را سرنگون کرد.
2ـ 5ـ 3ـ اعتماد شاه به غرب
از بارزترین خودفروختگان عصر، بدون شک محمدرضا پهلوی است. وی در دوران حکومت خود به تمام دول غربی بینهایت خدمت کرد و سرانجام با نکبتی مثالزدنی از کشور گریخت و دست به دامان کشورهای غربی شد، ولی آن کشورها حتی اجازه ورود وی به کشورشان را نیز نمیدادند. محمدرضا پهلوی در بخشهایی از کتاب پاسخ به تاریخ که به قلم خود اوست، مینویسد:
«هنگامی که بریتانیا در 1968 قُوایش را از شرق سوئز فراخواند، با شادمانی بارِ حفاظت از خلیج فارس را به دوش گرفتم. برای ایفای وظایف جدیدمان، ایران میبایست به یک قدرت درجه اولِ نظامی تبدیل شود که قادر به حفظ پایگاههایمان باشد. اعتماد داشتم به اینکه متحدان آمریکایی و بریتانیاییمان از این کوششها پشتیبانی میکنند. این اعتماد چقدر نابجا بود!»[12]
ارتشبد طوفانیان در خاطرات خود مینویسد:
«سالیوان، سفیر آمریکا، به من گفت: «اعلیحضرت تصمیم گرفتند از کشور بیرون بروند». خیلی ناراحت شدم. فوراً به آن محافظ و پیشخدمت گفتم: «میخواهم بروم پهلوی شاه». [رفتم پیش شاه] و گفتم: تکلیف کردند به شما بروید؟ برای چه تکلیف کردند؟ یعنی چه؟ همین شکلی با او حرف زدم. گفتم نمیتوانند اینها تکلیف بکنند، نمیتوانند. گفتم: اعلیحضرت! اگر میخواهید بروید، من باید با شما بیایم و نمیمانم. اعلیحضرت گفت: ببین. بمان اینجا و برای ما روشن کن، ما که به انگلیس و آمریکا بد نکرده بودیم! چرا اینها این کار را با من کردند؟»[13]
این حقارت تا آنجا ادامه داشت که حتی اجازۀ ورود شاه به آمریکا داده نشد. اردشیر زاهدی در خاطراتش مینویسد:
«آقای هنری کیسینجر، وزیر امور خارجه سابق آمریکا، از افراد وفاداری بود که تقریباً هرروز به شاه در دو نوبت تلفن میزد. یک روز که من در کنار اعلیحضرت بودم و کیسینجر تلفن زد. شاه به او گفت: «اکنون متوجه شدهام آمریکاییها مردمی ناسپاس و نامرد هستند. من تمام عمرم را در خدمت به ایالات متحده آمریکا گذراندم و اکنون آمریکا حتی اجازه نمیدهد در یکی از بیمارستانهای آن کشور بستری شوم».[14]
2ـ 6ـ استفاده از تجربیات دیگران
استفاده کردن از تجربیات دیگران در زندگی شخصی یکی از ضروریترین اصول زندگی است. در جایگاه حکومت و کشورداری نیز همین قانون پابرجاست. کشورهای مختلف همواره با رصد سایر کشورها، نکات مثبت و منفی کشورهای مختلف را استخراج و واکاوی مینمایند. در طول 40 سال اخیر نیز جمهوری اسلامی، نقاط ضعف و قوت مختلفی داشته است. از جمله نقاط ضعفی که وجود داشته است، ساعت مفید کاری اندک، عدمحمایت همهجانبه از صنعت بومی و ملی، زندگی تجملگرایانه، اسراف، مصرفگرایی و … است. حال بهخوبی میتوان برای جبران این نقصان از تجربیات مفید سایر کشورها بهرهمند شد؛ برای مثال مردم ژاپن و کُره از کالای داخلی استفاده میکردند؛ هرچند کالاهایشان مرغوب نبوده باشد. استفاده از کالای داخلی باعث شد امروز ژاپن به یک قدرت بزرگ تبدیل شود. همچنین مردم در کشور چین با مدیریتی صحیح توانستند ساعت کاری را افزایش دهند.
از سویی دیگر، لازم است تا عواقب برخی از رفتارهای کشورهای مختلف نیز مورد بررسی دقیق قرار گیرد تا از تکرار شدن تجربیات سوء آنها در ایران خودداری شود. یکی از آنها تجربه کنار گذاشتن معنویت از زندگی در برخی از کشورهای دنیاست که آثار سوئی بههمراه داشته است. مقام معظم رهبری(مد) در بیانیه گام دوم میفرمایند:
«معنویت و اخلاق، جهتدهندۀ همه حرکتها و فعالیتهای فردی و اجتماعی و نیاز اصلی جامعه است؛ بودن آنها، محیط زندگی را حتی با کمبودهای مادی، بهشت میسازد و نبودن آن حتی با برخورداری مادی، جهنم میآفریند».[15]
برای اثبات این مدعا میتوان کشور آمریکا را بررسی نمود. در این کشور حکومت با معنویت در جنگ است و اکنون آمریکا دچار بحرانهای متعدد ناشی از فقدان معنویت در زندگی مردم شده است. بنابر آمار بخش جمعیت سازمان ملل، در این کشور 40 درصد فرزندان آنها نامشروع بوده و با والدین مجرد خود زندگی میکنند[16]. این 40 درصد بیشترین جرم و جنایات را در آمریکا مرتکب میشوند. 63 درصد از خودکشیها، 90 درصد از فرار از خانوادهها،، 85 درصد از سوء رفتارها، 80 درصدِ از تجاوز با انگیزۀ خشم، 71 درصد از اخراج از مدارس، 75 درصد از مصرف مواد مخدر، 70 درصد از زندانیان و 85 درصد از زندانیانِ جوان، فرزندانی هستند که در خانوادهای با والدین مجرد بزرگ شدهاند و از راه نامشروع به دنیا آمدهاند.[17]
جرم و جنایت در آمریکا به جایی رسیده است که هر آمریکایی باید سالانه 4118 دلار بهدلیل جرم و جنایت، در امور گوناگونی از قبیل هزینه دادگاه، هزینه قاضی، وکیل،زندان و … پرداخت نماید[18]. در این کشور به بیش از 19 درصد، یعنی حدود یک پنجم دختران و زنان آمریکایی تجاوز شده است.[19]
این تجربهای بزرگ برای همه ملتها از جمله ملت ایران است. فقدان معنویت همانگونه که غرب را بهسوی فروپاشی سوق میدهد، در صورت استفاده از الگوی معیوب آنان، ما را نیز ـ خدای ناکرده ـ به آن سمت و سو خواهد برد.
[1]. غرر الحكم و درر الكلم، ص 444، ح 10135.
[2]. همان، ص 89، ح 1512.
[3]. همان، ص 144، ح 10146.
[4]. بیانات در مراسم بیعت جهادگران جهاد سازندگی، مورخ ۱۳۶۸/۰۳/۲۰. khamenei.ir
[5]. پایگاه اطلاعرسانی جماران.
[6] پایگاه اطلاعرسانی تبیان، مورخ 22/4/1391.
[7]. جزوه درس اخلاق، انتشارات نمايندگی ولی فقيه در سپاه پاسداران، خرداد 71
[8]. The American Interest.
[9]. https://www.the-american-interest.com/، مورخ ۲۱۱۷/۱/۲۴.
[10]. کرمی، جهانگیر، نگاهی به پيام امام خمينی(ره) به گورباچف و واکنشها و تحليلهای آن پس از سه دهه، ص 15.
[11]. روزنامه فرهیختگان، مورخ ۳۰ خرداد ۱۳۹۶، شماره ۲۲۵۲، ص 12.
[12]. پهلوی، محمدرضا، پاسخ به تاریخ، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران، چاپخانه رخ، 1371، ص 418 ـ 419.
[13]. خاطرات ارتشبد حسن طوفانيان، ص 83.
[14]. ۲۵ سال در کنار پادشاه، خاطرات اردشیر زاهدی، ص ۳۸۰.
[15] بیانیهی گام دوم رهبرانقلاب به مناسب 40 سالگی انقلاب اسلامی khamenei.ir
[16] https://www.bloomberg.com/news/articles/2018-10-17/almost-half-of-u-s-births-happen-outsidemarriage-signaling-cultural-shift
[17] باب ویاریل، اشکی در کشتی: ملتی در حال غرق شدن در طلاق، ص ۱۰۹
[18] متن کامل گزارش دیوان محاسبات آمریکا در نشانی زیر قابل دسترسی است: https://www.gao.gov/products/GAO-17-732
[19]. https://www.cdc.gov/violenceprevention/pdf/NISVS-StateReportBook.pdf
بدون دیدگاه