بسم الله الرحمن الرحیم

تفسیر صفحه 464 قرآن کریم

دانشگاه فردوسی مشهد

 

آیات ۴۸ تا ۵۸ سوره زمر صفحه ۴۶۴

آیه ۵۳ آیه بسیار مهمی است حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند «مَا فِی الْقُرْآنِ آیَهٌ أَوْسَعُ مِنْ قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» در قرآن هیچ آیه‌ای وسیع‌تر از این آیه که در رابطه با رحمت خداست وجود ندارد؛ اینکه برخی از سخنران‌ها فقط امید می‌دهند جز درست کردن انحراف چیز دیگری نیست می‌گویند یعنی خدا می‌خواهد به خاطر چند تارِ مو، خانم را جهنم ببرد؟ یعنی خدا می‌خواهد به خاطر نماز نخواندن آدم را جهنم ببرد؟!

این چه وضع تبلیغ دین است همان خدایی که رحمان و رحیم است همان خدا هم شدید العقاب است، درست است که رحمت خدا بر عذاب و عقوبتش مقدم است اما اجازه نداریم برای جذب افراد هر حرفی را بزنیم؛ سوال: چرا به این آیه، آیه‌ی رحمت می‌گویند؟

۱- «…قل للمؤمنین…» یا «…قل للناس…» نیامده «قُلْ يَا عِبَادِيَ…» آمده، بنده‌های من یعنی خداوند ما را به خودش ملحق می‌کند

۲- خداوند نمی‌فرمایند ظلم کردید می‌فرمایند «…أَسْرَفُوا…» اسراف کردی، این رحمت خداست

۳- خداوند نمی‌فرمایند به من ظلم کردید می‌فرمایند «…عَلَى أَنْفُسِهِمْ…» به خودتان ظلم کردید یعنی من برای خودت می‌گویم

۴- «…لَا تَقْنَطُوا…» ناامید نشوید، این اوج رحمت است

۵- بعد از «…لَا تَقْنَطُوا…» «…رَحْمَةِ اللَّهِ…» آمده یعنی تأکید بسیار شدید بر محبت

۶- «…إِنَّ…» یعنی قطعا، تأکید است

۷- «…يَغْفِرُ الذُّنُوبَ…» ذنوب الف و لام دارد یعنی همه‌ی گناهان

۸- «…جَمِيعًا…» بصورت نکره آمده تأکید بر اینکه همه گناهان را می‌بخشیم

۹- «…إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» غفور و رحیم دو صفت رحمانیت خداست، رحیم بخشش همراه با مهربانی است، خدا می‌فرمایند توبه از شما بخشش از ما؛

گناهان دو نوع است :

۱- گناهان اجتماعی

۲- گناهان فردی

این آیه در رابطه با گناهان فردی است چون توبه‌ هر گناه متناسب با خود گناه است مثلا توبه بی‌نماز این است که نماز بخواند یا توبه کسی که مال مردم خورده این است که مال مردم را برگرداند اما یکسری گناهان، گناهان اجتماعی است که شیوه‌ی توبه آنها فرق می‌کند مثلا بعضی از مسئولین نظام چند بار بیان کردند که اگر سرانِ فتنه توبه کنند نظام توبه‌ی آنها را قبول می‌کند، قرآن بیان می‌کند گروهی از یهودی‌ها مُرتد و گوساله پرست شدند حضرت موسی از کوه طور برگشت آنها گفتند «…فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِكُمْ…» توبه می‌کنیم خداوند فرمود «…فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ…» اگر کُشته شوند توبه‌شان پذیرفته می‌شود، در بعضی از گناهان اجتماعی اگر شخص اعدام شود امید است که گناهش بخشیده شود؛

در طول تاریخ افراد زیاد بودند که گناه کردند و توبه واقعی انجام دادند خداوند هم توبه آنها را پذیرفت مانند

۱- فُضیل عیاض که راهزن و شراب‌خوار بود شبی شنید که خانم پولداری در خانه‌ای تنهاست، گفت می‌روم هم فساد انجام می‌دهم و هم پول‌ها را برمی‌دارم، تا از دیوار خانه بالا رفت شنید خانم قرآن می‌خواند و به این آیه رسیده «أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ…» آیا وقت آن نرسیده که مردم از خدا بترسند؟ همان بالای دیوار گفت: وقتش رسیده که از خدا بترسی از دیوار پایین رفت، پول کسانی را که می‌شناخت برگرداند و بقیه را رد مظالم داد بعد دنبال علوم الهی رفت و یکی از بزرگترین علماء شد

۲- کتاب “شاهرخ حُرِ انقلاب” شاهرخ ضرغام به خاطر تربیت دوران پهلوی لات، شراب‌خوار و چاقوکش بود در کاواره هم کار می‌کرد بدنش پُر از خالکوبی بود اما جای قَلبش را خالی گذاشته بود و گفته بود کسی لیاقت ندارد روی قلب من باشد بعد از مدتی روی قلبش نوشته بود دوستت دارم خمینی، بعد ار انقلاب متحول شد و به جبهه رفت دعا می‌کرد خدایا اول پاکم کن بعد خاکم کن، هیچی از او برنگشت و پودر شد

۳- کتاب “تا شهادت” سرگذشت ۴۰ شهیدی است که ابتدا انسان‌های خوبی نبودند

الف) شخصی به نام کاظم عبدالامیر در تکریت ۵ مسئول شکنجه‌ی اُسرای ایرانی بود که متحول شد زمانیکه اُسرا آزاد شدند قاچاقی به ایران می‌آید از همه رضایت می‌گیرد تهران دنبال حاج آقای ابوترابی می‌رود وقتی متوجه می‌شوند ایشان از دنیا رفتند و در مشهد دفن شدند چند روز در صحن آزادی سر قبر حاج آقا گریه می‌کند زمانیکه داعش به سوریه حمله می‌کند در راه دفاع از حرم حضرت زینب علیه السلام به شهادت رسید

ب) در زندان بندی به نام اعدامی‌ها بود که قرار بود گروهی را اعدام کنند روزی حاج آقا خلخالی به بند اعدامی‌ها می‌رود یکی از آنها با گروهی جلو می‌آید و می‌گوید حاج آقا مگر الان جنگ نیست مگر ما مسلمان نیستیم حیف نیست ما را اعدام کنید بعد این جوان‌های مثل دسته گُل توی میدان مین پَرپَر شوند؟ حاج آقا دست و پای ما را ببندید و به جبهه ببرید هر جا که خواستید میدانِ مینی خنثی شود ما را توی آن میدان بیندازید، حاج آقای خلخالی گروه را به جبهه می‌فرستد، در جبهه متحول می‌شوند و تعداد زیادی از آنها شهید می‌شوند

ج) پسر یکی از خانواده‌های فاسد معتاد به مشروبات الکلی و مواد مخدر بود پدرش هر کار می‌کرد ترک نمی‌کرد پدر این شخص به همسایه رزمنده‌شان می‌گوید این بچه آبروی ما را برده هر کار می‌کنیم ترک نمی‌کند شما چند روزی او را به جبهه ببرید بلکه قدر عافیت بداند زمانیکه به جبهه می‌رود فضای معنوی جبهه او را گرفت و شهید شد، پدر و مادر و خانواده‌اش حتی حاضر نشدند در تشییع جنازه‌اش شرکت کنند.

نکته: اگر انسان مؤمن شود شرک او بخشیده می‌شود ولی اگر با شرک بمیرد بقیه‌ی توبه‌هایش پذیرفته نیست و خُلودِ در جهنم دارد. حضرت موسی در كوه طور عرض كرد: «یا اله المطیعین» ندا می‌آید: لبیك، سپس عرض كرد: «یا اله العابدین» جواب شنید: لبیک، عرض کرد: «یا اله المحسنین» همان جواب را شنید، سپس عرض كرد: «یا اله العاصین» سه بار شنید: لبیك لبیك لبیك، موسى عرض كرد: خدایا چرا در دفعه چهارم سه بار پاسخ دادى؟! خداوند فرمود: موسی عبادت کنندگان به عبادتشان، مطیعین به اطاعتشان و محسنین به احسانشان دلخوش هستند اما گنهکاران جز من کسی را ندارند. روزی حضرت موسی به خدا عرضه داشت: خدایا دوست دارم بدترین بنده‌ات را ببینم خداوند فرمود: به در ورودی شهر برو اولین کسی که از شهر خارج شد، بدترین بنده‌ی من است حضرت موسی به ورودی شهر رفت پدری با فرزندش بیرون رفتند، حضرت موسی به خدا عرضه داشت: خدایا دوست دارم بهترین بنده‌ات را ببینم خداوند فرمود: به ورودی شهر برو اولین کسی که داخل شد بهترین بنده‌ی من است، حضرت موسی دید همان پدر و فرزندش وارد شدند، به خدا عرضه داشت: چگونه ممکن است که بدترین و بهترین بنده‌ات یک نفر باشد!؟ ندا آمد: ای موسی، این بنده که با فرزندش از شهر خارج شدند بدترین بنده‌ی من بود اما زمانیکه نگاه فرزندش به کوه‌های عظیم افتاد، از پدرش پرسید: بابا بزرگ‌تر از این کوه‌ها چیست؟ پدر گفت: زمین پرسید: بزرگ‌تر از زمین چیست؟ پاسخ داد: آسمان‌ها پرسید: بزرگ‌تر از آسمان‌ها چیست؟ پدر سرش را پایین انداخت و گفت: گناهان پدرت از آسمان‌ها بزرگ‌تر است پرسید: پدر بزرگ‌تر از گناهان تو هم داریم؟ گفت بله رحمت خدا از گناهان بابای تو هم بیشتر است، موسی همین که این بنده قبول داشت که من می‌توانم او را ببخشم، او را بخشیدم.

 

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید