بسم الله الرحمن الرحیم
فراز «َالسَّلامُ عَلَیكَ یا بْنَ اَمیرِالْمُؤْمِنین، وَ ابْنَ سَیدِ الْوَصِیین»
قسمت: «وَ ابْنَ سَیدِ الْوَصِیین»
به ترتیب در زیارت عاشورا داریم؛ بعد از اینکه ذهن ها آماده شد که امام حسین(علیه السلام)، ابا عبدالله هستند، ایشان فرزند رسول الله هستند، ایشان فرزند امیرالمومنین(علیه السلام) هستند، حالا در این قسمت می گوید: ایشان فرزند امیرالمومنینی هستند که امیرالمومنین(علیه السلام) بهترین اوصیا، بهترین جانشینان و بهترین برگزیدگان هستند.
ما می خواهیم ثابت کنیم که حضرت علی(علیه السلام) سیدالوصیین هستند و چرا این جمله را می گوییم؟ اولا نکته در اینجاست که در ادعیه ما می خواهند نام امیرالمومنین(علیه السلام) را زنده کنند. نام حضرت علی(علیه السلام) نباید از بین برود. همان طور که بنی امیه می دانستند حذف نام علی(علیه السلام) مساوی با حذف اسلام است. نزدیک به پنجاه سال، در حدود هفتصد منبر لعن حضرت علی(علیه السلام) گفته می شد. در ادعیه ی ما نام حضرت علی(علیه السلام) دارد بزرگ و زنده می شود.
– زمانی که مروان بن حکم حاکم مدینه بود به امام سجاد(علیه السلام) گفت: اسمت چیست؟ امام سجاد(علیه السلام) گفت: علی. مروان گفت: اسم برادرت چیست؟ امام فرمودند: علی. مروان بن حکم عصبانی شد و گفت:علی، علی… پدرت می خواهد که نام همه ی فرزندانش را علی بگذارد؟ پدرت چه می خواهد که این نام ها را می گذارد؟ امام سجاد(علیه السلام) نزد پدرشان امام حسین(علیه السلام) جریان را گفتند. امام حسین(علیه السلام) فرمودند: اگر صد پسر هم برایم متولد شود دوست دارم که نامی جز علی برایشان انتخاب نکنم. (منبع: کتاب بحارالانوار، ج 44، ص 211)
برای همین است که نام فرزندان امام حسین(علیه السلام) علی اکبر، علی اوسط، علی اصغر است. نام حضرت علی(علیه السلام) باید زنده شود. امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا وقتی می خواهند خودشان را معرفی کنند چندین بار جدا از اینکه می گویند: من فرزند رسول الله هستم می گویند: من فرزند علی(علیه السلام) هستم و خودشان را با نام حضرت علی(علیه السلام) معرفی می کنند.
«وَ ابْنَ سَیدِ الْوَصِیین» یعنی ای پسر آقای اوصیا.
وقتی انسان می خواهد برای خودش یک وصی و جانشین انتخاب کند، از لحاظ عقلی باید سه ویژگی داشته باشد. ما اگر بخواهیم با برادران اهل سنتمان از نظر عقلی هم بحث کنیم، آنها محکوم هستند.
شما وقتی مسافرت می روید، برای مغازه تان یک نفر را می گذارید. چگونه پیامبر مکرم اسلام پیامبری کردند، از دنیا بروند و جانشین نگذارند؟ مگر چنین چیزی می شود؟ همه می دانند هرکس یک وصی دارد. این وصی باید سه ویژگی داشته باشد:
ویژگی های وصی
- اولین ویژگی این است که از لحاظ عقلی باید درستکار و امانتدار باشد. یعنی شما برای مغازه تان یا موقعی که انسان از دنیا می رود، برای خودش یک وصی انتخاب می کند که امانتدار و درستکار باشد، خیانت به وصیت نکند، خیانت به امانت نکند.
- شرافت. 3. کاردان و مسلط به امور باشد. آیا حضرت علی(علیه السلام) این سه ویژگی را داشتند؟
درستی و امانت داری حضرت علی(علیه السلام)
اولین ویژگی حضرت، درستی و امانت بود. موقعی که خلافت به ایشان رسید، ایشان چگونه برخورد کردند؟ شخصی را که خیلی دوست داشتند که در روایت می فرمایند: «من سه محمد را خیلی دوست دارم. یکی از آنها محمد ابن ابی بکر است». که در دامان حضرت علی(علیه السلام) بزرگ شده بود. چون مادرش بعد از ابی بکر همسر حضرت علی(علیه السلام) شد. حضرت علی(علیه السلام) علاقه ویژه ای به او داشت. از لحاظ استراتژیک هم شخصیت بسیار مهمی بود، برادر ام المومنین، عایشه بود. حضرت ایشان را حاکم مصر کردند. بعد از مدتی حضرت نامه ای به ایشان نوشتند که: “محمدم! شما در این زمینه نتوانستید آن طوری که می خواستم باشید.” یک نفر قوی تر مانند مالک می خواهد. محمد ابن ابی بکر ناراحت هم شد. اما می بینید که حضرت علی(علیه السلام) با هیچ کسی تعارف ندارد. بین شیعه و اهل سنت این جریان مشترک است که حضرت علی(علیه السلام) درستی و امانتداری را به بهترین صورت انجام داد.
یا “ابوالاسود دوئلی” که انسان خوبی بود. حضرت علی(علیه السلام) ایشان را قاضی القضات کردند. هنوز 24 ساعت نگذشته بود که حضرت ایشان را عزل نمود. کجای دنیا این چنین کاری شده؟ ابوالاسود پیش حضرت علی(علیه السلام) آمد و گفت: آقا ما دیگر قاضی نصفه روزه ندیده بودیم. یک قضاوت کردم، مگر اشتباه کردم که شما مرا عزل کردید؟ حضرت فرمودند: دیدم که صدایت را از صدای شاکی و متهم بلندتر کردی، تو به درد قضاوت نمی خوری.
حالا بعضی قاضی ها که چه کار نمی کنند. حضرت علی(علیه السلام) برای چه می فرمایند که قاضی نباید صدایش را از شاکی و متهم بالاتر کند؟!
یا آن داستان معروف گردنبند دخترشان که در روز عید قربان امانت می گیرند و جریان هایی را که اتفاق می افتد… این ها همه درستکاری حضرت علی(علیه السلام) را نشان می دهد.
– شخصی می گوید مسجد رفتم دیدم حضرت علی(علیه السلام) لباسشان را تکان می دهند. بعدا سوال کردم که چرا آقا لباستان را تکان می دادید؟ ایشان فرمودند لباسم را شسته بودم، خیس بود. همین یک لباس را داشتم. تکان می دادم که خشک شود.
چه کسی دیگر مثل حضرت علی(علیه السلام) می تواند باشد؟ آیا این درستی و امانت حضرت علی(علیه السلام) در مقایسه با دیگر خلفا قابل قیاس است؟!
شرافت حضرت علی (علیه السلام)
دومین ویژگی شرافت در حسب و نسب است. از لحاظ نسبی حضرت علی(علیه السلام) یک شرافت ویژه ای داشتند که دیگر کسی چنین نیست. هم حسب و نسب نورانی و هم جسمانی.
در رابطه با حسب و نسب نورانی دو سه روایت از کتب اهل سنت نقل می کنیم:
– این روایت را احمد بن حنبل، امام اهل سنت در کتاب مسند خودش بیان می کند. ایشان از قول پیامبر(ص) نقل می کند که پیامبر(ص) فرمودند: من و علی نوری بودیم در اختیار قدرت خدای تعالی، چهارده هزار سال قبل از خلقت آدم. پس چون خداوند آدم را خلق نمود، ما را كه نور بودیم، در صلب آدم قرار داد و ما در صلب آدم پیوسته باهم بودیم، تا در صلب عبدالمطلب از هم جدا شدیم. پس در من، نبوت و در علی، خلافت را ظاهر ساخت.
– در جای دیگر میر سید علی همدانی در موده القربی از ابن مغازلی که ایشان شافعی است نقل می کند که عثمان خلیفه سوم این روایت را گفت که: از پیامبر(ص) شنیدم که فرمودند: من و علی از یک نور خلق شدیم، چهارده هزار سال قبل از اینکه آدم را خلق کند. پس از آن که آدم را خلق نمود خدای متعال آن نور را در صلب او قرار داد پیوسته با هم بودیم تا آن که در عبدالمطلب از هم جدا شدیم. پس در من نبوت و در علی وصایت را قرار داد.
این حسب و نسب نورانی امیرالمومنین است که که پیامبر مکرم اسلام به آن اشاره می کند.
حالا درباره حسب و نسب جسمانی حضرت علی(علیه السلام) است:
شجره نامه حضرت علی(علیه السلام) همان شجره نامه پیامبر(ص) است. فقط اختلافشان در آخرین شخص است که بعد از عبدالمطلب، عبدالله پدر حضرت رسول شد، ابوطالب پدر حضرت علی(علیه السلام). برای همین است که می بینید بعضی از مُعاندین چگونه جناب ابوطالب را مورد هَجمه قرار می دهند. چون تنها جایی که بین پیامبر مکرم اسلام و حضرت علی(علیه السلام) در حسب و نسب مشترک نیست همین ابوطالب است که مغیره؛ قاتل حضرت زهرا(س) روایت می کند من از پیامبر(ص) شنیدم که ابوطالب در شعله های آتش قرار دارد. این جریان را شخصی به امام رضا(علیه السلام) گفت. ایشان فرمودند: هرکس در ایمان ابوطالب ذره ای شک کند در شعله های آتش است.
ابوطالب مومن بود، لحظه ای هم کافر نشد، استناد راحتی هم می آوریم؛ به این استناد که همه می دانند پیامبر مکرم اسلام دستور دادند زنانی که شوهرانشان کافرند، از هم جدا شوند و هم چنین مردهایی که زنانشان کافرند. همه می دانند که فاطمه بنت اسد، مادر حضرت علی(علیه السلام) مومن بود، پس چرا او از ابوطالب جدا نشد؟ پس معلوم می شود ابوطالب مومن بوده، البته دلائل دیگری هم دارد که در ظرف زمانی ما نمی گنجد.
اما نسب جسمانی حضرت علی(علیه السلام) با پنجاه واسطه به آدم ابوالبشر می رسد:
علی(۱) ابن ابیطالب(۲) ابن عبدالمطلب(۳) ابن هاشم(۴) ابن عبدمناف(۵) ابن قصی(۶) ابن کلاب(۷) ابن مرة(۸) ابن کعب(۹) ابن لُوی(۱۰) ابن غالب(۱۱) ابن فهر(۱۲) ابن مالک(۱۳) ابن نَضر(۱۴) ابن کنانه(۱۵) ابن خُزیمه(۱۶) ابن مُدرکه(۱۷) ابن الیاس(۱۸) ابن مُضر(۱۹) ابن نِزار(۲۰) ابن مَعد(۲۱) ابن عَدنان(۲۲) ابن أد(۲۳) ابن اَدَد(۲۴) ابن اَلسیع(۲۵) ابن الهَمیس(۲۶) ابن بنت(۲۷) ابن سَلامان(۲۸) ابن حمل(۲۹) ابن قیدار(۳۰) ابن اسماعیل(۳۱) ابن ابراهیم خلیل الرحمن تا اینجا به حضرت ابراهیم علیه السلام می رسد، با از اینجا:
(۳۲) ابن تارُخ(۳۳) ابن تاحور(۳۴) ابن شاروع(۳۵) ابن اَبَرغو(۳۶) ابن تالغ(۳۷) ابن عامر(۳۸) ابن شالح(۳۹) ابن اَرفخشذ(۴۰) ابن سام(۴۱) ابن نوح. با چهل و یک واسطه به حضرت نوح می رسد.
(۴۲) ابن ملک(۴۳) ابن مَتوشلخ(۴۴) ابن اَخنوخ(۴۵) ابن یارد(۴۶) ابن مهلاءل(۴۷) ابن قینان(۴۸) ابن انوش(۴۹) ابن شیث(۵۰) ابن آدم ابی البشر(علیه السلام).
شما در هیچ کدام از این ها، حتی یک نفرشان مشرک پیدا نمی کنید. در نسل نورانی حضرت علی(علیه السلام) و پیامبر مکرم اسلام یک نفر مشرک وجود ندارد، همین طور امامان بزرگوار معصوم(علیه السلام). سادات هم عموما این گونه هستند چون نسلشان به امامان می رسد، بعید است بین آنها با چندین واسطه مشرک وجود داشته باشد. برای همین سادات از زمان حضرت آدم تا همین الان در اجدادشان مشرک وجود نداشته است. شیعیان هم ظاهرا همین گونه هستند.
کاردانی حضرت علی(علیه السلام)
از لحاظ کاردانی نیز مشخص است که حضرت علی(علیه السلام) در چه جایگاهی قرار داشتند.
چرا حضرت علی(علیه السلام) بهترین اوصیا هستند؟
حالا که ثابت شد حضرت علی(علیه السلام) باید وصی پیامبر مکرم اسلام باشند، این نکته را باید ثابت کنیم که سید الوصیین یعنی “بهترین اوصیا” از کجا به حضرت علی(علیه السلام) داده شده است؟ همه پیامبران وصی داشتند، چرا وصی پیامبر اسلام باید از همه اوصیا بهترین باشد؟ به طور مثال هرچه کشور مهم تر باشد رییس جمهور آن هم ارج و قرب بالاتری دارد. بعضی کشورها که اهمیتی ندارند رییس جمهورشان هم اهمیتی ندارد، اما کشورهایی که اهمیت بالایی دارند رییس جمهورشان هم اهمیت بالایی دارند.
پیامبر مکرم اسلام بالاترین اهمیت را بین صد و بیست و چهار هزار پیامبر داشتند. پس طبیعتا جانشینش هم بالاترین شخص و وصی می شود. پس حضرت علی(علیه السلام) بالاترین اوصیا هستند.
روایتی هست که فخررازی، عالم بزرگ اهل سنت در تفسیر آیه مباهله و هم چنین احمد بن حنبل در مسندش از پیامبر(ص) نقل می کند: «مَنْ اَرادَ اَنْ ینْظُرَ اِلی آدَمَ فی عِلْمِهِ» هر کس می خواهد علم حضرت آدم را ببیند «وَ اِلی نوحٍ فی تَقْواهُ وَفَهْمِهِ» و تقوا و فهم حضرت نوح را می خواهد ببیند « وَ اِلی اِبْراهیمَ فی حِلْمِهِ وَ اِلی یحْیی بْنِ زَکریا فی زُهْدِهِ وَاِلی مُوسی فی هَیبَتِهِ وَاِلی عیسی فی عِبادَتِهِ فَلْینْظُرَ اِلی عَلی بْنِ اَبی طالِبٍ»؛ و حلم حضرت ابراهیم و زهد حضرت یحیی و هیبت حضرت موسی و عبادت حضرت عیسی را ببیند، به علی بن ابی طالب بنگرد. این روایت را ابن ابی الحدید معتزلی [سنی] نیز در شرح نهج البلاغه جلد 7، صفحه 220، بیان می کند.
مناظره حره با حجاج بن یوسف ثقفی در فضائل حضرت علی(علیه السلام)
حُرِّه دختر حلیمه سعدیه، خواهر رضاعى نبى اکرم(ص)، روزى به کاخ حکومتى حجّاج بن یوسف ثقفى، وارد شد: حجاج از طرز برخورد و حرکات او که خیلى وزین و بى اعتنا بود فهمید که یک زن معمولى نیست. بعد از اینکه او را شناخت، از او سؤال کرد: تو حُرّه، دختر حلیمه سعدیه اى؟
گفت: بلى. حجاج گفت: مدتى در انتظار دیدار تو بودم، زیرا به من خبر رسیده که تو حضرت على(علیه السلام) را برتر از صحابه پیامبر(صلّى اللّه علیه و آله) می دانى و او را بر ابوبکر، عمر، عثمان، ترجیح مى دهى؟ حرّه گفت: نه تنها از صحابه، بلکه از تمام افرادى که از صحابه بهترند، بالاتر و بهتر می دانم! حجاج گفت: مقصود خویش را روشن تر بیان کن، کیست که بالاتر از اصحاب پیغمبر باشد؟
حرّه گفت: بهتر از اصحاب پیغمبر بسیارند، از جمله آدم، نوح، لوط، ابراهیم، موسى، سلیمان و…
حجّاج ناراحت شده و گفت: واى برتو، چقدر ادّعاى بزرگى کردى که على را از بعضى انبیاء بالاتر و برتر شمردى. اگر در این باره دلیل و برهانِ قوى، اقامه نکنى تو را خواهم کشت. حرّه با کمال شهامت، به قرآن شریف، تمسک کرد و براى هر یک از ادّعاهاى خود، دلیل قاطع از کلام خدا، اقامه کرد و چنین گفت: اى حجّاج ! قرآن درباره حضرت آدم مى فرماید: «وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى»؛ آدم عصیان (ترک اولى ) کرد. (سوره طه آیه 121) ولى درباره حضرت على(علیه السلام) و خانواده اش مى فرماید: «وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً»؛ سعى و کار شما مورد تقدیر و ستایش است. (سوره انسان آیه 22)
به علاوه، خداوند متعال حضرت آدم را در بهشت آزاد گذاشت و فقط او را از گندم ممنوع کرد و فرمود: «وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَه»؛ نزدیک این درخت نروید.(سوره بقره آیه 35) ولى او با همسرش، به نزدیک آن درخت رفتند و از آن خوردند. امّا على(علیه السلام) در عین حالیکه تمام نعمتها بر او حلال بود اما از نان گندم هم نخورد. بعد از او تقاضا کرد که برترى على را بر نوح و لوط بیان کند.
حرّه گفت قرآن مى فرماید: «ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ کَفَرُوا إمَرْاءَةَ نُوحِ وَ إمْرَاءَةَ لُوطٍ کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحینَ»؛ خداوند بعنوان مثال براى کافران، زنهاى لوط و نوح پیامبر را نامبرده که به آن دو بزرگوار، خیانت کردند گرچه همسر دو پیغمبرند. (سوره تحریم آیه 10) امّا حضرت على ابن ابى طالب علیه السّلام را همسرى است که خشنودى او خشنودى خداست و خشم او خشم خداست. اگر فاطمه از کسی راضی نباشد خدا هم از او راضی نیست. حجاج گفت: اَحْسنتِ یا حرّه! قبول کردم امّا دلیل برترى على علیه السّلام ر ابراهیم(علیه السلام) را بیان کن.
حُرّه گفت: خداوند درباره حضرت ابراهیم(علیه السلام) در قرآن مى فرماید: «وَ اِذْقالَ اِبْراهیمُ رَبِّ اَرِنى کَیْفَ تُحْىِ الْمُوْتى قالَ اَوَلَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبى»؛ خدایا به من بنمایان که چگونه مردگان را زنده مى کنى؛ خطاب رسید: مگر تو ایمان نیاورده اى؟ عرض کرد: بلى ایمان آورده ام ولى مى خواهم که مطمئن شوم. (سوره بقره آیه 260) خدا هم به او نمایاند، امّا على علیه السّلام جمله اى را فرمود، که دوست و دشمن، آن را نقل کرده اند. «لَوْ کُشِفَ الْغِطاءُ ما ازْدَدْتُ یَقیناً»، اگر پرده هاى غیبى از مقابل من برداشته شود بر یقین من افزوده نخواهد شد. (بحار، 40ج، 153)
حجاج گفت: آفرین بر تو اى حرّه استدلال بسیار خوبى کردى، حالا بگو، برترى على علیه السّلام بر موسى(علیه السلام) چیست ؟ حرّه گفت: حضرت موسى(علیه السلام) وقتى که در دفاع از مظلوم یکى از یاران فرعون را کشت و به او خبر دادند که طرفداران فرعون مى خواهند تو را به قتل برسانند. «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ»؛ او در حالى که مى ترسید، از مصر خارج شد و بسوى مدین رفت. (سوره قصص آیه 21) امّا حضرت على علیه السّلام در لیلة المبیت، (شب هجرت) بجاى پیغمبر خوابید و جان خود را بدون واهمه، فداى پیامبر کرد، این در حالى بود که خطر قتل او، حتمى بود؛ این عمل آن حضرت، مورد تقدیر خداوندى قرار گرفت ؛ آنجا که مى فرماید: «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْرى نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ»؛ بعضى از مردم جان خود را براى رضاى خدا مى فروشند. (سوره بقره آیه 207)
حجاج گفت: احسنتِ! حالا دلیل خویش را بر برتری على علیه السّلام نسبت به حضرت سلیمان(علیه السلام)، بیان نما.
حرّه گفت: حضرت سلیمان(علیه السلام) به خداوند عرضه داشت: «رَبِّ اغْفِرْلى و هَبْ لى مُلْکاً لایَنْبَغىِ لاِحَدٍ مِنْ بَعْدى»، پروردگارا! مرا ببخش و ملک و سلطنتى به من کرامت فرما که سزاوار احدى بعد از من نباشد. (سوره ص آیه 35) امّا على علیه السّلام درباره دنیا و بیزارى از ریاست آن فرمود: «هَیْهاتَ! غُرّى غَیْرى لاحاجَةَ لى فیک قَدْ طَلَّقْتُک ثَلاثاً لارَجْعَةَ فیها». اى دنیا! از من دور شو و غیر مرا فریب ده، من نیازى بتو ندارم، من تو را سه طلاقه نموده ام و رجوعى در آن نیست. (نهج البلاغه حکت 77)
حجاج گفت: به چه دلیل علی را بر عیسی برتر می دانی؟ حره جواب داد: به این دلیل که خداوند در قرآن می فرماید: «وَإِذْ قَالَ اللَّـهُ یا عِیسَى ابْنَ مَرْیمَ أَأَنتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَأُمِّی إِلَـهَینِ مِن دُونِ اللَّـهِ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا یكُونُ لِی». عیسی تو به طرفدارانت گفتی من و مادرم را به عنوان خدا بپرستید؟! خدایا پناه بر تو اگر من چنین چیزی گفته باشم(آیه 116 سوره مائده). و در ادامه عیسی می گوید: خدایا روز قیامت کسانی را که من و مادرم را به عنوان خدا قبول داشتند، در جهنم بینداز. این قضاوت و حکومت را عیسی به روز قیامت انداخت. ولی به علی ابن ابی طالب خبر دادند قومی در حد پرستش تو قرار گرفتند، حضرت در دنیا آنان را مجازات کرد و به آتش کشید. عیسی گفت: روز قیامت، حضرت علی آن ها را در همین دنیا مواخذه کرد. اینجا بود که حجاج نتوانست جواب دهد گفت:احسنت یا حره!
نه تنها حضرت علی(علیه السلام) بهترین جانشینان است بلکه ما حضرت علی(علیه السلام) را از پیامبران بالاتر می دانیم. در آیه مباهله حضرت علی(علیه السلام) را به عنوان جان پیامبر انتخاب شدند. جان پیامبر بر جان تمام پیامبران برتری دارد. هیچ پیامبری نبود مگر این که اولا به حضرت علی(علیه السلام) شهادت داد و ایمان آورد، بعد از آن، پیامبر شد. در مورد همه این ها روایت داریم. پس این ها را دقت کنید. اگر ما می گوییم “السلام علیک یا بن امیرالمومنین و ابن سید الوصیین” بدون علت نیست: حضرت علی(علیه السلام) این جایگاه را دارند. پس بهترین اوصیا حضرت علی(علیه السلام) هستند، خاتم الاوصیا هم امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) هستند. همه می شوند وصی پیامبر مکرم اسلام، آخرین وصی، وجود نازنین بقیه الله اعظم خواهد بود.
از خدا می خواهیم ما را شیعه واقعی امیرالمومنین قرار بدهد.
چشمای ما به جمال مولا و مقتدایمان، خاتم الاوصیاء، حضرت مهدی علیه السلام روشن و منور بگرداند.
1 دیدگاه