در ادامه بحث زیباییها و زشتیهای کربلا به یکی دیگر از زشتیهای یزیدیان، ذلت پذیری میپردازیم.

بعد از رحلت پیامبر مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله)، دو خط در اسلام شکل گرفت. خط اول، خط سازش بود که بنی امیه پایه گذاری کردند و ادامه دادند. در این خط برای رسیدن به منافع دنیوی و مقاصد شوم خود با همه سازش میکنند.

خط دوم که پایه گذارش اهل بیت (علیهما السلام) بودند، خط عزّت بود که نقطه مقابل خط اول است و بر پایه ی عزت پیش میرفت. بحث ما در مورد زیباییها و زشتیهای کربلا بود که در ادامه به یکی از زشتیها که «ذلّتپذیری» است میپردازیم.

کسانی که در مقابل امام حسین (علیه السلام) قرار گرفته بودند در نهایت ذلّت بودند که بخاطر امور دنیایی و رسیدن به پول و مقام و شهرت حاضر شدند زیر بار ذلّت بروند امّا حکومت حسینی را نپذیرند. در طول تاریخ نیز چنین است که هر کس بدون توجه به امور اخروی، تنها دغدغه امور دنیایی را داشته باشد به سرنوشت یزیدیان مبتلا خواهد شد. به طور کلی روحیهی شیعه «عزت مداری» است. هیچ وقت زیر بار ذلّت نمیرود و شعارش هم همیشه «هیهات من الذلّه» بوده و هست.

قضیه پاسبان و مرحوم حاج شیخ

در زمان رضاخان فقط شش نفر از روحانیون جواز عمامه داشتند و لاغیر. مرحوم حاج شیخ[1] هم جواز عمامه نداشتند، ولی از طرف شهربانی سفارش شده بود که مزاحم ایشان نشوند. مضافاً به اینکه مأمورین هم آن بزرگوار را میشناختند.

یک پاسبان رذلی در کلانتری بازار بزرگ بود که خلیی مزاحم زنان میشد و روسری آنها را پاره میکرد. روزی مرحوم حاج شیخ با همان عمامه و عبای کرباسین سوار بر الاغ بوده و از بازار بزرگ محل حمام شاه عبور میکرده اند. آن پاسبان نانجیب بدنبال حاج شیخ براه افتاد و فریاد میزده است که بایست، با تو هستم بایست؛ تا رسیده است به حاج شیخ و مهار الاغ را گرفته.

مرحوم حاج شیخ فرموده بودند با که هستی؟ چه میگوئی؟

یک دفعه لرزشی بر اندام او مستولی شده، بسوی قهوه خانهای که اول بازار بود فرار کرده و با اندامی لرزان و زبانی از ترس الکن، از اشخاصی که در قهوه خانه مشغول چائی خوردن بودهاند میپرسد او کیه؟ او چکارهست؟

اشخاص میگویند: چطور شده؟ آیا چیزی به او گفتی؟ میگوید: میخواستم بگویم این عمامه چیست به سرت، یک نگاه به من کرد و گفت چه میگوئی؟ تمام بدنم به لرزه آمده است، میترسم بمیرم.

مردم به او میگویند: بدبخت او به تو رحم کرده است وَالاّ ممکن بود تو را سوسکی بسازد. [2]

مؤمن با این عزت است و تمام عالم از او میترسند.

«فَإنّ العزّة و للّه و لرسوله و للمؤمنین»[3]. عزت اُبهت میآورد و مؤمن در نهایت قدرت معنوی است. دشمنان همیشه از او میترسند. اما سؤال این است که مسلمینی که در نهایت این عزت و اقتدار بودند، چرا رفته رفته عزّتشان را از دست دادند و امروزه بخش عمده ای از آنان به ذلِت کشیده شدند؟! چرا اسلامی که در تمام دنیا پیش میرفت و میخواست حکومت کند، به تدریج عزتش را از دست داد و برخی مسلمانان در ذلت به سر میبرند؟ برخی از این دلایل را بیان میکنیم:

عوامل ذلت مسلمین

  1. بی لیاقتی حٌکّام:

اولین علت ذلّت مسلمین، «بی لیاقتی حٌکّام» است.

حکومت خیلی مهم است. حٌکّام از بنی امیه و بنی عباس تا حکومت قاجار و پهلوی در نهایت ذلّت بودند و چون حکّام در ذلت بودند مسلمانان را هم به ذلّت کشیدند. چون حٌکّام و مسئولین خیلی مهم است که باعث عزت میشوند یا ذلّت؟! و هر کس که رأی میدهد در مقابل هر انتخابش مؤاخذه خواهد شد که آیا قبل از انتخاب تحقیق کردی که این کاندیدا اهل خدمت و عزت بود یا خیر؟ یا اینکه تنها بخاطر مسائل سیاسی رأی داده ای؟

آدم انتخاب کنید

یک روز وقتی که مدرّس از مجلس به خانه بازگشت، عدّه‌ای از مردم به منزل مدرّس ریخته با سر و صدای زیاد گفتند: آقا! این چه لایحه‌ای بود که امروز تصویب شد؟ خلاف مصلحت است.

مدرّس پاسخ داد: اگر بیست رأس اسب و الاغ و یک آدم را در مجلسی جمع کنند و از آن‌ها بپرسند که ناهار چه می‌خورید، جواب چه می‌دهند؟

همه گفتند: جو.

مدرّس گفت: آن یک نفر هم ناچار است سکوت کند. این وکلایی که شما انتخاب کرده‌اید، شعورشان همین است. بروید آدم انتخاب کنید.

حاکم تأثیر مهمی دارد. مسئولین مملکتی باید عزت داشته باشند نه این که با نهایت حقارت و عجز در مقابل بیگانگان خم و راست شوند. از چنین افرادی که حتی اوّلویت سیاست را نمیدانند که نباید در مقابل دشمن چنین کارهایی را انجام دهند، چگونه میتوان انتظار اصلاح امور جامعه را داشت؟! اگر حکام ذلت داشته باشند امور مسلمین را به خطر میاندازند، همانطور که در زمانهای گذشته نیز خیلی از حکام به واسطه ی حقارت و ذلتهایی که داشتند، امت اسلام را هم به ذلت کشاندند.

فردوست یار غار محمد رضا پهلوی در کتاب خاطراتش که ظهور و سقوط پهلوی است، میگوید:

راس ساعت ۸ از سفارت خارج شد. جلو آمد و دست داد، گفتم: ولیعهد من را فرستاده که بپرسم وضع او چه خواهد شد. جواب داد ما خبر موثق داریم که ولیعهد به اخبار جنگ گوش میکند و تو میزان پیشروی آلمانها را در جبههها روی نقشه با سنجاق برایش مشخص میکنی. همان شب جریان ملاقاتم با سفیر انگلیس را به محمدرضا گفتم و او دستور داد رادیو را از اتاق بیرون برم و تمام نقشهها را پاره کرد.

چند روز بعد با سفیر تماس گرفتم و جریان را گفتم. او نیز قول داد که سفارت انگلیس و آمریکا را راضی کند که سلطنت در ایران بهتر از جمهوری است. در نهایت 24 شهریور بود که سفیرکبیر انگلستان با من تماس گرفت و گفت محمدرضا هرچه زودتر به مجلس برود و سوگند بخورد. آنها هم مقدمات رفتن رضاخان را فراهم خواهند کرد.[3]

 

یکی از یزرگواران تعریف میکرد که بعد از انقلاب به خوزستان رفتم و از یکی از مسئولین امور نفتی پرسیدم که آیا خاطره ای هم از این دوران داری؟ گفت خاطره ای عجیب دارم؛ زمانی که انقلاب شد آمریکاییها یکی پس از دیگری به کشورشان بر میگشتند و شاه بخاطر اینکه دل آنان را بدست آورد، به هر کدام از آنها هدایایی از قبیل قالیچههای ابریشمی و طلا و جواهرات میداد. من هم مأمور بودم که این هدایا را به آنها بدهم. روزی هدیه یکی از این آمریکاییها را که عازم بود، در فرودگاه به او دادم. او هم به من ظرف کادو شده ای را به من داد و گفت: این هدیه را هم از طرف من به شاه بده. که چند روز بعد شاه از ایران فرار کرد و فرصت نشد هدیه را به او بدهم. بعدها که جعبه را باز کردیم داخل آن دستمال توالت آلوده به نجاست بود که این مستشار آمریکایی به شاه هدیه داده بود.

این اوج ذلّت کشوری است که امثال محمد رضاهای پهلوی بر آن حکومت میکنند که با وجود چنین حاکمان ذلیل و نادان، امت اسلامی به عزّت نخواهند رسید.

  1. سستی باورها:

دومین دلیلی که باعث شد مسلمین به ذلّت کشیده شوند، «سستی باورها» بود. بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله) هم سلاطین و حٌکّام، سنتها و باورهای مردم را که پیامبر (صلی الله علیه و آله) پایه ریزی کرده بود را سست کردند.

معاویه تمام باورهای مردم را عوض کرده بود. امام حسین (علیه السلام) میفرمایند: «فَاِنَّ السُنَّهَ قَدْ اُمیتَتْ، وَ اِنَّ الْبِدْعَهَ قَدْ اُحْیِیَتْ»[4]؛ همانا سنّت پیامبر (صلى الله علیه و آله) میرانده و بدعت (در دین) احیا شده است. هر چه پیامبر (صلی الله علیه و آله) گفته بود را زیر پا گذاشتند. تمام خوبیها را عوض کرده بود و بدعتها را پایه ریزی کرده بود. یزید ترک نماز میکرد، سگ بازی و میمون بازی و شراب خواری میکرد. جای تمام خوبیها و بدیها را عوض کرده بود.

  1. دنیا طلبی یا آلوده شدن به دنیا و زرق و برق آن:

سومین مورد ذلّت مسلمانان، «دنیا طلبی یا آلوده شدن به دنیا و  زرق و برق آن» است. اگر مسلمین به دنیا و زرق و برق آن آلوده شوند، نمیتوانند عزت داشته باشند و مرتکب گناههای مختلف دنیایی میشوند.

جریان آندلس عبرت بسیار آشکاری برای مسلمین است و اقتدار و حکومت عالیای که مسلمانان اسپانیا داشتند به واسطه فساد از بین رفت. دشمن به وسیله فساد جنسی مسلمین را به ذلّت میکشاند. یکی از برنامههای اسرائیلیها این بود که سلاطین و حکام عربی و اسلامی را به واسطه فساد جنسی از رده خارج کند و موفق هم شدند.

جاسوسی جنسی

«تزيپي ليوني»[5] یکی از وزرای اسرائیل که در ابتدا با موساد همکاری میکرد، در مصاحبه ای با مجله تایم گفته است که براي کسب اطلاعات از شخصيت‌هاي برجسته با آن‌ها روابط جنسي برقرار کرده است. وی اعتراف کرده که قربانيان وي در کشورهاي اروپايي بسياري از رهبران کشورهاي عربي بوده‌اند و از روابط نامشروع و غیراخلاقی خود با آنها فیلمبرداری کرده‌ است. سپس لیونی شماری از شخصیت‌های عربی را تهدید کرده است که اگر نخواهند دستورات وی را به اجرا بگذارند، اقدام به انتشار فیلم‌های غیر اخلاقی آنها در یوتیوب می‌کند.

«شولا کوهن» یکی دیگر از جاسوسان اسرائیل نیز میگوید: برای گرفتن اطلاعات محرمانه از برخی مقام‌های عربی با آنها رابطه جنسی برقرار کرده و به واسطه قدرتی که از برقراری رابطه جنسی با حاکمان کشورهای عربی بدست آورده بودم توانستم در لبنان مشروب خانه و مرکز فساد راه اندازی کنم و با استفاده از زنان هرزه، پای برخی مسئولان دیگر را نیز به آنجا باز کنم و از اين طریق به اطلاعات ارزشمندي دست یابم.

کوهن علاوه بر جاسوسی، در زمینه سرقت بانک‌ها و قاچاق پول یهودیان به اسرائیل نیز فعاليت داشت.[6]

می بینیم که  این فسادها و دنیا طلبیها یکی از دلایلی بود که امت اسلام را به ضعف و ذلت کشاند.

  1. پذیرش فرهنگ بیگانه:

چهارمین دلیل ذلت مسلمین، «پذیرش فرهنگ بیگانه» است.

خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «وَلَن يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا»[7]؛ هيچ راه تسلط کفّار بر مسلمين را قرار ندادیم. بنابراین هر بخشنامه و سندی که باعث این امر شود، از دید اسلام مردود است.

اصول عالی اسلام مانند ساده زیستی، عدالت و مساوات و ایثار… توسط ورود فرهنگ تجملاتی و وارداتی دشمن به بی عدالتی و حرص و خودخواهی و… تبدیل شده است. امروزه تمام نقشهها و برنامههای دشمنان بر این است که حرص مسلمین را تحریک کنند. باید مسئولین خیلی مراقب باشند که یک لحظه غفلت باعث فریب خوردن از دشمن میشود که به امت اسلام ضربه خواهد زد. در طول تاریخ همین ضعف حاکمین باعث شده که ضربههای زیادی به امت اسلام وارد شود. عهدنامه ترکمانچایها و گلستانها و سعدآبادها و امثال آن ضربههای زیادی به اسلام زدند. اما غفلت مسئولین هم برای امت اسلام خطرناک است.

یکی از این غفلتها سند 2030 است که همه ماهیتهای اسلام و شیعه را خواهد گرفت. به طور مثال یک بند سند 2030 این است که کشورها موظفّند کلیشههای جنسیتی را حذف کنند. اما کلیشههای جنسیتی یعنی چه؟ با توجه به اسناد سازمان ملل، در سال 2000 یونسکو به بلاروس نامه ای مینویسد که طبق عهدنامه فلان باید کلیشههای جنسیتی را حذف کنید، اما چرا هنوز در تقویم شما روزی به نام روز مادر وجود دارد؟ یعنی با تصویب سند 2030  روز مادر از تقویمها حذف میشود!

بند دیگر این سند این است که افراد زیر 18 سال اجازه ندارند در جلساتی که احتمال خشونت دارد، شرکت کنند. اما بیگانگان هیئت امام حسین (علیه السلام) را نماد خشونت میدانند! و در صورت اجرای این سند، افراد زیر 18 سال نباید در عزاداری ائمه (علیهما السلام) شرکت کنند.

درس آمادگی دفاعی و هر آنچه که بوی ایثار و شهادت میدهد باید از کتب مدارس حذف شوند. استحاله شیعه به این معناست و پذیرش این فرهنگها نوعی حقارت است. نوع پوششی که خیلی از افراد در جامعه اسلامی دارند، بدون اینکه بدانند علائم و نوشتههای روی آن به چه معنا و با چه هدفی است، نوعی پذیرش بی چون و چرای فرهنگ بیگانگان است. بنابراین این عامل نیز یکی از مواردی است که امت اسلام را به چالش میکشاند.

  1. ورود نفوذیها و جاسوسان در ممالک اسلامی:

پنجمین مورد «ورود نفوذیها و جاسوسان در ممالک اسلامی» است که دشمن آنان را پرورش داد و به این ممالک فرستاد.

معروفترین آنها مستر همفر است که در این سرزمینها نفوذ کرد و وهابیت را شکل داد.

یا دیگری که مستر جیکاک یا سید جیکاک است که با فنون شعبده‌بازی و حربه‌های دیگر، توجه مردم محلی منطقه مسجد سلیمان را به خود معطوف می‌کند و خود را به عنوان یک مرجع تقلید جا زد و مدعی شد که امام علی (علیه السلام) را در خواب دیده است که مردم را به فاصله گرفتن از نفت توصیه کرده و آن را نجس خوانده است. پس از مردم خواست که: اجازه دهید کشورهای دیگر نفت شما را ببرند تا کشور شیعه پاک بماند.

کینیاز دالگورکی نیز که جاسوسی روسی بود که بابیت و بهایت را شکل داد و بعدها نام خود را به شیخ علی لنکرانی تغییر داد. دالگورکی در مناطق مختلف با افراد مختلف ارتباط برقرار کرد و آنها را شناسایی کرد و سپس به کمک میرزا محمد علی شیرازی (که بخاطر رسیدن به ریاضت، ساعتها در آفتاب مینشست و همین امر باعث کم عقلی او شده بود) فرقه بابیه را تشکیل داد و محمد علی باب شد و بعد به اسرائیل رفتند.

می خواهیم عرض کنیم که جاسوس چطور عمل میکند؛ جاسوس ارتباط میگیرد. در همین دوران اخیر یکی از مسئولین مملکتی که مجبور به استعفا شد با خانمی ارتباط برقرار کرد که بعدها مشخص شد این خانم جاسوس آمریکا بوده است. ببینید که دشمن چگونه برای افراد تأثیرگذار و گروههای مختلف برنامههای متفاوت دارد و جاسوسهایی سمت شان میفرستد که به روشهای مختلف با آنان ارتباط بگیرد.

در ابتدای اسلام کعب الاحبار در امت اسلام رسوخ کرد و خلیفه دوم به او اعتماد کرد و چند هزار روایت جعلی ساخت. این جاسوس است. دشمن برای ممالک اسلامی این چنین برنامهها و نقشهها را دارد.

  1. سکوت در برابر شکسته شدن حریمها:

ششمین عامل، «سکوت در برابر شکسته شدن حریمها» است.

زمانی که در خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) را آتش زدند، به تابوت امام حسن (علیه السلام) تیر پرتاپ کردند و حسین بن علی (علیه السلام) را به مسلخ کربلا بردند و تک تک اهل بیت را به شهادت رساندند، همه سکوت کردند. در همین سالهای اخیر دشمن برای این که ارزش اسلام را در چشم مسلمین بشکند، این همه شبهاتی که وارد کردند و فیلمهای مستهجنی که به نام پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) میسازند و جایزه ادبی و جایزه نوبل را به نویسندهی ملعونی میدهند که به اسلام توهین کرده است.

این که در بعضی کشورها مانند چین در ماه رمضان الزام است که باید مسلمانان در روز غذا بخورند و نماز را ممنوع میکنند. باید زنان مسلمان برهنه باشند. این موارد از جمله کارهایی است که دشمن انجام میدهند تا قبح گناه را بریزند و کار خود را قدرت دهند.

بیش از 32 هزار قرآن را در یک روز به آتش کشیدند و کاریکاتور پیامبر اسلام را کشیدند. اسلام و مسلمانان را مسخره میکردند؛ کسانی که به حج میروند را بت پرست میشمردند؛ اطعام برای اباعبدالله (علیه السلام) و عزاداری را مسخره میکنند. سکوت در برابر اینها باعث میشود که اسلام به خطر بیفتد.

  1. سکوت نخبگان و انسانهای تأثیرگذار:

در جریان واقعه کربلا بسیاری از خواص مانند عبدالله ابن عمر و عبدالله ابن زبیر و ابن عباس و… سکوت کردند. وقتی خواص سکوت کنند ملت اسلام ذلیل میشود. در فتنه 88  و انحرافات بسیاری از خواص سکوت کردند که مبادا به کسی بر بخورد یا موقعیت کسی به خطر بیفتد.

  1. خودباختگی:

دشمن کاری کرد که امت اسلام خودباخته شد و اعتمادی که داشت از بین رفته بود، خصوصا در دوران قاجار و پهلوی، اوج خودباختگی و حقارت اسلام بود که حاکمین اسلام چگونه خودباخته بودند و تمام کارهایشان را دشمن برایشان انجام میداد. این اوج ذلت حٌکّام در مقابل دشمنان است.

نقطه مقابل این ذلتها، عزتی است که در سیره و رفتار علما دربرابر بیگانه میبینیم:

آیت الله کاشانی به دلیل مبارزه ی مخفی با استعمار انگلیس در خرداد ۱۳۲۳ به زندان افتاد و ۲۸ ماه تا پایان جنگ جهانی دوم در شرایط بسیار سخت در زندان انفرادی بود. نقل است وقتی برای استنطاق به اتاق بازجوی انگلیسی خود رفت، به محض ورود روی صندلی نشست. بازجو که از این رفتار بسیار خشمگین شده بود به مترجمش میگوید: «بپرس چرا بدون اجازه نشسته است؟» ایشان هم با عصبانیت جواب میدهند: «عجیب است در کشور من بدون اجازه وارد شدید، توقع دارید که برای نشستنم هم از شما اجازه بگیریم».[8]

این عزتی است که انسان باید در مقابل دشمن داشته باشد.

از دیگر افرادی که نماد عزّت بودند شیخ فضل الله نوری بود: زمانی که میخواستند ایشان را اعدام کنند. گفتند از سفارت روسیه برای شما امان نامه آورده اند. اگر شما پرچم روسیه را بر سر در خانه خود بزنید در امان خواهید بود. ایشان جواب داد که: یک عمر نان امام زمان (علیه السلام) را خورده ام و حال زیر پرچم دشمنش بروم. اعدام میشوم ولی ذلت را نمیپذیرم.

چنین افرادی مانند شیخ فضل الله و آیت الله کاشانی و امام خمینی (رحمت الله علیهم) و مقام معظم رهبری (حفظه الله) نماد عزتمداری هستند. شهدایی مانند شهید محسن حججی نماد عزت بودند که در مقابل دشمن سر خم نکردند. کسی که در مقابل دشمن سر خم نکند خدا عزیزش میکند. این چنین افرادی هستند که باعث عزتمداری ایران شده اند.

قدرت اول نظامی و امن ترین مکان منطقه در ناامن ترین منطقه، کشور ایران است. ایران جز 20 کشور سازنده ناو شکنهاست، رکورد سریعترین اژدرنما را دارد، پرواز فوق پیشرفته آر کیو 170 را شکار میکند، جز 4 کشور موفق به شبیه سازی حیوان است، پیشرفته ترین موشکها و ماهواره برها در ایران است، دومین کشور برتر دنیا در مغز و نخاع، کشوری که تعادل نظامی و سیاسی منطقه را حفظ کرده است، جز 10 کشور دنیا در نانو و اولین کشور سازنده داروهای گیاهی ام اس و تنها کشور هسته ای است که بدون کمک سایر کشورها به این فناوریها رسیده است. چرا هنوز هم برخی به جوانان کشور اعتماد نمیکنند و بسیاری از کالاها وارداتی است؟ چرا باید غذای قطارهای ما آشپزهای اتریشی بپزند؟ زمان جنگ با دست خالی همه چیز بدست آوردند، الان که همه چیز دارند.

در روسیه برای دریافت موشکی دقیق و انحصاری به ژنرال‌های روسی مراجعه کردم. موشکی که در بُرد ۳۰۰ کیلومتر خطایی در حد چند متر داشت. پاسخ ژنرال روسی منفی بود. دلیلش را کپی‌برداری از آن توسط ایران ذکر می‌کرد. به او قول دادم این کار را نکنیم، اما او خندید و مجدداً پاسخ منفی داد. در جواب به او گفتم: «ما آن را خواهیم ساخت». آن‌ها با خنده‌ای تمسخرآمیز مرا بدرقه کردند. در بازگشت هرچه تلاش کردم با مشکل مواجه شدم و راهی نیافتم جز اینکه به درگاه امام رضا (علیه السلام) پناه ببرم. سه روز در مشهد مقدس به حرم حضرت رضا (علیه السلام) می‌رفتم و بعد از نماز و زیارت، ضمن توسل، تأمل و فکر می‌کردم. روز سوم به ناگاه پاسخ مشکلات خویش را یافتم و بعد از تشکر و زیارت مجدد، سریع به هتل برگشتم و در دفترچه نقاشی دخترم طرح ذهنی‌ام را به تصویر کشیدم و در بازگشت از مشهد و بازطراحی کار، موفقیت حاصل شد.

موشکی با مشخصات دقیق‌تر از موشک روسی به نام فاتح ۱۱۰.[9]

جوان این کشور میتواند همه قدرتها را داشته باشد به شرطی که به آنها اعتماد کنند و خودش هم بخواهد، میتواند انجام دهد. اما دوران پهلوی برای ما حقارتهای زیادی درست کردند.

روزی از تهران به سفارت ایران در سوئیس تلفن شد. درخواست اعزام یکی از بهترین دندانپزشکهای سوئیسی را داشتند. دقیقاً هجده ساعت بعد، پزشک به اتفاق همسرش سوار جمبوجت سوئیس ایر راهی تهران شد. دربار نیز امتیازات فوق العاده ای به وی داد؛ از جمله اینکه او را در تمام ایران گرداندند و فرش ابریشمی بسیار گران قیمتی به عنوان هدیه ی شاهانه به وی اعطا شد. اینها همه علاوه بر حق الزحمه ی چندین هزار دلاری اش بود.[10]

یعنی کشور ایران یک دندانپزشک نداشت؟!

اما وقتی رهبر ایران نیاز به عمل جراحی دارد در داخل کشور، در همین بیمارستانهای دولتی و زیر دست پزشکان ایرانی زیر تیغ عمل میرود و به جوانان کشورش اعتماد میکند.

اما امام حسین (علیه السلام) در اوج عزت مداری بودند. شعار «هیهات من الذّلّه» شعار اباعبدالله است که هیهات است که زیر بار ذلت برویم. مورّخینی که حتی شیعه هم نبودند میگویند: آنچه که در وجود حسین ابن علی بسیار پررنگ است، عزتمداری ایشان است. عزت عجیبی داشت با این که عزیزترین عزیزانش را با وضع دلخراش به شهادت رساندند، اما در مقابل دشمن سر خم نکرد و زیر بار ذلت نرفت. وقتی که به میدان رفت، در مقابل دشمن شروع به رجز خوانی کرد که: «الْمَوْتُ خَيْرٌ مِنْ رُكُوبِ الْعَارِ وَالْعَارُ أَوْلَي‌ مِنْ دُخُولِ النَّارِ…»؛ کشته شدن سزاوارتر از تن دادن به ننگ و عار است؛ و ننگ و عار را تحمل کردن از درآمدن به آتش برتر است.

[1] . ظاهرا منظور مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی هستند.

[2] . داستانهايي از مردان خدا-ميرخلف زاده ص 68، با تلخیص.

[3] . آیه 8 سوره منافقون

[4] . ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، خاطرات ارتشبد فردوست، تهران، اطلاعات، 1382، ص 103.

[5] . نامه امام حسین علیه السلام به پنج نفر از سران بصره، تاریخ طبری: ج ۷، ص ۲۴۰.

[6] . Tzipi Livni.

[7] . گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، کد خبر: ۴۲۴۵۳۷۹.

[8] . سوره نساء، آیه 141.

[9] . فراز و فرود زندگی مصدق، ص 106.

[10]. ماهنامه فرهنگی همشهری، آیه، ش10، ص15 با اندکی تصرف.

[11] . حاشیه های مهمتر از متن، ص 113؛ فساد در رژِیم پهلوی دوم، 145.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید