آقای ابوترابی زمانی که در اردوگاه اسرا در عراق بود زیر شدیدترین شکنجه‌ها قرار داشت اما هیچ‌ گاه آه و ناله نکرد. افسر ارشد اردوگاه که بسیار ایشان را شکنجه می‌‌‌کرد ترفیع درجه گرفت و سرهنگ شد. مراسم جشن برای او در اردوگاه برگزار شد. همه افسران عراقی به او تبریک می‌‌‌گفتند. آقای ابوترابی از دوستانش خواست تا با کمی آرد و شکر یک کیک کوچک درست کنند. بعد کیک را در لای یک پارچه پیچید و به دفتر سرهنگ رفت. ایشان ارشد اردوگاه بود و به نمایندگی از دیگر اسرای ایرانی وارد اتاق سرهنگ شد. سرهنگ مثل همیشه با حالتی غرور آمیز گفت: چی شده؟ امروز توی جشن ما چی می‌‌‌خوای؟ آقای ابوترابی پارچه را از روی کیک برداشت وگفت: ما و اسرا شنیده‌ایم که ترفیع درجه گرفته‌اید. برای عرض تبریک این کیک را از سهمیه آرد و شکرخودمان برای شما درست کردیم. نمی‌دانید این برخورد آقای ابوترابی چه تأثیری داشت! ازآن روز برخورد این سرهنگ با همه اسرا تغییرکرد.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید