عالمى فرزانه در مجلسى نشسته بود. بدون هماهنگى با ايشان، گروهى گفتند: صلوات بفرستيد تا آقا منبر تشريف ببرند، آقا گفت: من مطالعه نكرده ام و آمادگى ندارم.
گفتند: هر كس مى خواهد آقا صحبت كند صلوات بلندتر ختم كند. آقا گفت: من مطالعه ندارم.
بالاخره با صلوات سوّم به زور ايشان را بالاى منبر فرستادند. ايشان هم گفت: «بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم» حالا كه با زورِ صلوات مرا بالاى منبر فرستاديد، پس خوب گوش كنيد تا مطلبى برايتان بگويم. بى مطالعه حرف زدن ظلم به افكار مردم است. والسلام عليكم ورحمة اللَّه و بركاته. سپس از منبر پايين آمد. [1]
[1] . خاطرات حجت الاسلام قرائتى، ج 2، ص: 96.
بدون دیدگاه