در روز ۱۵ خرداد، طیب با تعطیل کردن میدان بارفروشها، موجب شد که تظاهرات، با شور بیشتری صورت گیرد و تأثیر بیشتری نیز داشته باشد.
شهید عراقی، در این باره میگفت: رژیم از طیب توقع داشت که حداقل، جلوی این تظاهرات را در داخل میدان بگیرد. ولی طیب این کار را نمیکند. وقتی او را میگیرند و میبرند، از او میخواهند یک فرم را امضا کند و آزاد شود. تقریباً مسأله [و مضمون آن فرم] این بوده که آقای خمینی، یک پولی به من داده که بیایم هم چنین حادثه ای را خلق بکنم و من هم آمده ام، مثلاً، یک ۲۵ زار (ریال) داده ام و مردم، این کارها را کرده اند. وقتی میگذارند و میگویند این حرف را بزن، قبول نمیکند. نصیری تهدیدش میکند و این هم به نصیری فحش میدهد»
سید تقی درچه ای نیز میگوید: او را شکنجه کردند و گفتند بگو از خمینی پول گرفته ام و این غایله را راه انداخته ام. [اما او در عوض] گفته بود: «من عمر خودم را کرده ام؛ بنابراین حاضر نیستم در پایان عمر خود، به کسی که جانشین ولیّ عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است و مرجع تقلید هم هست، تهمت بزنم. من به امام حسین علیه السلام و دستگاه او، خیانت نمیکنم»
آقای ملکی – که از اهالی شهر ری و پدر دو شهید است و هم زمان با مرحوم طیب، زندانی بود- میگفت:« زندانیها را به صف کرده بودند و به مرحوم طیب، دست بند قپونی زده بودند. به این ترتیب که یک دست از عقب و یک دست هم از روی شانه میآید و دو تا مچ را از پشت سر با چیزی به هم میبندند و مثل ساعت کوک میکنند و دو دست، تحت فشار قرار میگیرد و استخوان سینه، بیرون میزند. عرق از بدن مرحوم طیب میریخت و او را از جلوی ما عبور میدادند تا ما عبرت بگیریم. مرحوم طیب، تمام این سختیها را به جان خرید؛ ولی حاضر نشد بگوید از امام خمینی پول گرفته[است]».[1]
[1] . طیب، زندگی نامه و خاطرات حُر نهضت امام خمینی رحمت الله علیه.
بدون دیدگاه