حجت الاسلام قرائتی میفرمودند: درزمان طاغوت، با شهید بهشتی توى ماشينش نشسته بوديم. ساعت يازده شب جايى مى رفتيم؛ حدوداً يازده، دوازده، بود. رسيد به چراغ قرمز. ايستاد. هيچ كس هم نبود توى خيابانهاى تهران. گفتم دكتر بهشتى هيچ كس نيست، شما هم كه شاه را قبول ندارى برو، گفت من نظام را قبول ندارم، نظام شاهنشاهى را، اما نظم را قبول دارم، بايد بايستم. [1]
[1] برنامه درسهايى از قرآن [6/ 9/ 81]
بدون دیدگاه