موقعی که سلمان حاکم مدائن بود، سیل آمد. همه گفتند، سریع وسایلشان را از خانهیشان بیرون بیاورند. دیدند سلمان اولین نفری است که از خانه بیرون آمد. یک آفتابه دستش بود؛ یک چوب سر دوشش بود و یک بقچه هم به سر چوب بود. کل اموالش همین بود. چیزی نداشت که بخواهد وابستهاش باشد.
بدون دیدگاه