مرحوم سید باقر شفتی، معروف به «حجت الاسلام»، عبادت او زیاد بوده و مناجات خمسه عشر را با گریه می خواند و گاهی از گرسنگی غش می کرد.

بعد از مدتی فقر، به ثروت رسید. زمانی جگری تهیه کرده بود و برای خانواده خود می‌برد. در بین راه به سگی رسید که از فرط گرسنگی بی حال شده بود و شیر نداشت تا به بچه‌هایش شیر بدهد. ایشان به حال حیوان ترحم کرده و جگر را به آن حیوان می‌دهد. سید باقر گوید: بعد از ترحم به آن حیوان وضع مالی او بسیار خوب شد. به حدی که افراد زیادی تحت تکفل ایشان بودند و دارای املاک فراوانی بود که در سال ۱۷ هزار تومان به پول آن زمان مالیات می داد.

فتحعلی شاه گفت از مالیات شما صرف نظر کنیم. ایشان فرمود این مبلغ را واقعاً نمی گیرید، یا از دیگران زیادی می گیرید؟

فتحعلی شاه گفت: آنچه از شما گرفته نمیشود نسبت به مالیات دیگران سرشکن می شود و جبران می‌گردد.

ایشان راضی نشد و فرمود: من مالیات خود را می دهم.[1]

[1] . هزار و یک نکته اخلاقی از دانشمندان، ص 296.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید